Abstract:
مقالۀ حاضر به مطالعۀ بازنمایی شهر تهران در آثار فیلمسازان نسل متأخر سینمای ایران اختصاص یافته است. در این پژوهش، با تأکید بر مفهوم ذهنیت نسلی، بر این پرسش تأمل میکنیم که کارگردانان دهههای هشتاد و نود سینمای ایران چه ذهنیتی دربارۀ تهران دارند و در آثار خود به نمایش گذاشتهاند. بدینمنظور، فیلمهای بهنمایشدرآمده از کارگردانان نسل چهارم سینمای ایران که از بستری شهری برخوردارند، انتخاب شدهاند. شهر در این آثار، با تکیه بر مفهوم امر والا در اندیشۀ نیکولاس میرزوئف و با روش تحلیل محتوای کیفی (تحلیل تماتیک) مطالعه و موشکافی شده است. دادههای این تحلیل بیانگر آن است که هرچند فیلمسازان جوان نگاهی معترض به شهر دارند و آن را عامل فساد و تباهی به تصویر میکشند، برخلاف اسلاف خویش که اغلب راه نجات را بازگشت به روستا و درواقع خروج از تهران عنوان میکنند، قهرمانان فیلمهای نسل جدید سینماگران ایرانی، مسائل شهری را به شکلی تازه مفصلبندی میکنند که در تهران میماند و با مصائب آن کنار میآید.
The main question in this paper, is what kind of imagination of Tehran is created through Iranian films. Is the image of Tehran has been changed over time? This research has been conducted based on the analysis of some impressive films in last two decades. The central argument is although the city has been represented through its acute problems and difficulties and pivotal issues like consequences of immigration to the city, shortage of occupation and dwelling over time, the new generation of Iranian filmmakers react different from the past generation. Content analysis of these movies show that new generation of filmmakers prefer to stay in Tehran and fight with problems rather than emigrating from the city.
Machine summary:
داده هاي اين تحليل بيانگر آن است که هرچند فيلم سازان جوان نگاهي معترض به شهر دارند و آن را عامل فساد و تباهي به تصوير ميکشند، برخلاف اسلاف خويش که اغلب راه نجات را بازگشت به روستا و درواقع خروج از تهران عنوان ميکنند، قهرمانان فيلم هاي نسل جديد سينماگران ايراني، مسائل شهري را به شکلي تازه مفصل بندي ميکنند که در تهران ميماند و با مصائب آن کنار ميآيد.
براي تحليل محتواي کيفي فيلم ها، در مرحلۀ اول ساختار روايي کليت فيلم ها درنظر گرفته ميشود، اما از آنجاکه هدف اصلي، تحليل ذهنيت کارگردانان نسل چهارم سينماي ايران دربارة شهر است ، پس از تحليل ساختاري که با بررسي سکانس به سکانس فيلم هاي هريک از کارگردانان به دست خواهد آمد، درنهايت يک جمع بندي تحليلي دربارة نگرش به شهر در مجموعه آثار هريک از آن ها ارائه ميشود که با نظريۀ اصلي اين مقاله ، يعني «شهر به عنوان امر والا» توضيح داده خواهد شد.
فيروزه که همسر خود را از دست داده است ، به عنوان يک مادر مجرد در يکي از محله هاي پايين شهر تهران زندگي ميکند، اما عنصر آشنايي که در صور حيات محله اي در اين فيلم به چشم ميخورد، براي او موجب ناامني و مزاحمت خياباني است .