Abstract:
در پژوهشهایی که از سده بیستم میلادی درباره تاریخنگاری دوره اسلامی انجام شد، الگوهایی ارائه گردیدکه دستکم بر یکی از چهار مؤلفه زمان، موضوع، ساختار و خاستگاه جغرافیایی مؤلفان، متکی بود. در این بین، مؤلفه «خاستگاه جغرافیایی مؤلفان آثار» که با عنوان «نظریه مکتب» شناخته میشود، تاریخنگاری دوره اسلامی را به دو مکتب اصلی حجاز به مرکزیت مدینه و عراق به مرکزیت کوفه تقسیم میکند و اعتبار روایتهای تاریخی را بر این اساس مورد سنجش قرار میدهد. با این حال شواهد نشان میدهد که این نظریه برای دستیابی به هدف خود کارساز نیست و تنها در فهم تطور موضوعهای مختلف تاریخنگاری اسلامی همچون فتوحنگاری، نسبنگاری و سیرهنگاری میتواند سودمند باشد.
Machine summary:
در این بین ، مؤلفه «خاستگاه جغرافیایی مؤلفان آثار» که با عنوان «نظریه مکتب » شناخته می شود، تاریخ نگاری دوره اسلامی را به دو مکتب اصلی حجاز به مرکزیت مدینه و عراق به مرکزیت کوفه تقسیم می کند و اعتبار روایت های تاریخی را بر این اساس مورد سنجش قرار می دهد.
در تحقیقاتی که از سوی آنها انجام شد و مورد تقلید پژوهشگران عرب و ایرانی نیز قرار گرفت ، الگوهایی درباره تاریخ نگاری اسلامی مطرح گشت که دست کم مبتنی بر یکی از چهار عنصر زمان ، موضوع ، ساختار و بافت جغرافیایی آثار است .
6. Tarif Khalidi, Arabic Historical Thought in the Classical Period, Cambridge University Press, 1996; Albrecht Noth, The Early Arabic Historical Tradition; A Source-Critical Study, 2th Edition, in collaboration with Lawrence Conrad, Translated from the German by Michael Bonner, Princeton & New Jersey: Darwin Press, 1994.
پایبند نبودن به ذکر إسناد روایت ها، تصور خلافت اسلامی به عنوان نهادی سازمان یافته ، تمایل به نقل داستان ها و حکایات ، نگاهی مذهبی به فتوحات صدر اسلام ، تمایل به فهرست کردن نام افراد تا حد امکان ، و تحسین و ستایش نسبت به منطقه عراق نیز اگرچه عموما به عنوان ویژگی های مورخان مکتب عراق بر شمرده می شود (سجادی و عالم زاده ، ٧٠)، اما برخی از این ویژگی ها در روایت های شماری از راویان مکتب تاریخ نگاری مدینه چون ابن اسحاق ، ابن شهاب زهری و واقدی نیز به چشم می خورد (٤-٢ ,Noth).