Abstract:
درباره مفاهیم و واژگان دینی ـ سیاسیِ امام، خلیفه و سلطان، تعاریف گوناگونی از سوی علمای مذاهب کلامی و فقهی مختلف ارائه شده است. در صدر اسلام و سدههای میانۀ اسلامی، خلیفه و امام مفاهیمی دینی بودند و کارکردی عمدتاً سیاسی داشتند. این مفاهیم را مسلمانان پس از پیامبر-صلی الله علیه و آله و سلم- بر حاکمان سیاسی نیز اطلاق کردند. کوشش برای تعریف این مفاهیم و تعیین مصادیق آن، زمینه و موجب نزاعها و اختلافهای زیادی شد. این پژوهش میکوشد با رویکردی تاریخی ـ تحلیلی، به این پرسش پاسخ دهد که در فاصلۀ زمانی درگذشت پیامبر(ص) تا سقوط خلافت عباسی، در جامعۀ اسلامی، چه رابطۀ معناداری بین دو مفهوم خلیفه و امام وجود داشت و از نظر تاریخی، چه تغییراتی در گسترۀ معنایی و مفهومی این دو حاصل شد. فرضیۀ پژوهش آن است که این دو مفهوم در ابتدا، با توجه به زمینههای اجتماعی، معنایی یکسان داشتند و بهتدریج با ورود این واژهها به منازعات کلامی، سیاسی، و مذهبی، تغییراتی در معنا و مفهوم آنها ایجاد شد.
Machine summary:
مفهوم خلیفه و امام در عصر خلافت امویان در دوره امویان ، جایگاه خلیفه ، به مثابه زمامدار سیاسی ، رفته رفته تغییر کرد و «خلیفة رسول لله » جای خود را به «خلیفة لله فی الأرض » داد و عنوان «خلیفة لله » برای نخستین بار به کار گرفته شد (بارتولد، ١٦).
در این دوره ، در فعالیت ها و قیام های شیعی توابین و مختار، اصطلاح امام تکرار و تأکید می شد و برخی عنوان مهدی را نیز به کار می بردند؛ چنان که سلیمان بن صرد خزاعی امام حسین (ع ) را چنین خطاب قرار داد: «اللهم ارحم حسینا الشهید ابن الشهید، → مجرد أشخاص غیروا عقیدتهم ، و لا شی ء بعد ذلک ، بل کانوا أناسا أعنوا التمرد علی الدولة ، فامتنعوا عن دفع الزکاة بدعوی أنها کانت التزاما منهم للرسول علیه السلام وحده دون غیره ، بل لقد ذهبوا إلی أبعد مـن ذلـک ، إذ نظموا أنفاسهم للانقضاض علیها.
تحول مفهوم امامت ، از نگرش های غالیانۀ راوندیه به برداشت از آن به عنوان رهبری سیاسی ـ معنوی جامعۀ اسلامی (خلیفه )، در اواسط سده دوم هجری و در زمان خلافت منصور اتفاق افتاد؛ راوندیه با طرح شعار خدایی خلیفه درواقع ، قصد کشتن وی را داشتند و خلیفه نیز دریافت که باید از آنان فاصله بگیرد.
بر این اساس ، پس از سده پنجم ، معادلۀ «خلیفه ـ امام » نزد اهل سنت به تدریج جای خود را به معادلۀ «خلیفه /امام ـ علما» داد، تا جایی که با سقوط خلافت عباسی و خلأ رهبری دینی ـ سیاسی ، سلطان و علما عهده دار این مسئولیت شدند.