Abstract:
در بحث جبر و اختیار، جبریون با عنایت به ناسازگاری علم پیشین الهی و اختیار، علم پیشین
الهی را مستمسک جبرگرایی خود قرار داده اند؛ همان طور که برخی از متکلمان اختیار انسان
را امری مسلم گرفته و منکر علم پیشین الهی شده اند و برخی نیز علم الهی را علم انفعالی و
تبعی دانسته که هیچ نقشی در افعال انسان ندارد. در این میان ملاصدرا از فلاسفه ای است که
تحلیل نظریه وی می تواند در این مسیر راهگشا باشد؛ چرا که اصرار دارد علم پیشین الهی و
مختار بودن انسان را همزمان قبول کرده و علم الهی را علم فعلی بگیرد که نقش هستی
بخشی به موجودات و افعال آنها را دارد. وی در موارد متعددی )وجود ذهنی، کیف، اتحاد
عاقل و معقول( بحث علم را مطرح کرده است که از آن جمله طرح مبحث علم به عنوان
صفت الهی است. ملاصدرا دشواری درک علم الهی را با به کارگیری مبانی اختصاصی خود
از جمله قاعدة بسیط الحقیقه و مراتب تشکیکی وجود، حل می کند و علم واجب تعالی به
ماسوی را علم اجمالی در عین کشف تفصیلی می داند. وی معتقد است خدا محصور در زمان
نیست و در علم او هیچ جنبة امکانی وجود ندارد. ملاصدرا با اثبات اختیار برای انسان از
طریق وحدت شخصی وجود می گوید علم و آگاهی خدا هر چند در سلسلة اسباب صدور
فعل از انسان قرار دارد ولی اقتضای علم او این است که فعل انسان با قدرت و اختیار او
صورت گیرد و در حقیقت ملاصدرا علم الهی به ذات خدا تشبیه می کند و می گوید چنانکه
ذات الهی علت همة هستی است و این امر منافاتی با وساطت اسباب و قانون علیت ندارد،
لم فعلی پیشین الهی نیز همچون ذات خدا منافاتی با اختیار و ارادة انسان به عنوان بخشی از
علت فعل در کنار تصور موضوع، تصدیق به فایده و شوق موکد ندارد و در نتیجه شبهه جبر
از طریق علم پیشین الهی را به طور کلی نفی می کند. در این خصوص پیروان مکتب
ملاصدرا هر یک با بیان های مختلف بر جامعیت این اندیشه تاکید کرده اند.
Machine summary:
"، بیان نماید که آیا بین دو مقولۀ علم پیشین الهی و اختیار آدمی سازگاری وجود دارد یا خیر؟ آیا ملاصدرا توانسته است این سازگاری را به خوبی ترسیم کند؟ در اهمیت این مسئله کافی است بگوییم پاسخ به پرسش علم پیشین از مسائل مهم و پیچیدة فلسفی است به گونه ای که به تعبیر ملاصدرا، قدم های بزرگان علم و فلسفه در این مسئله لغزیده است (ملاصدرا، الحکمـة المتعالیـة فی الاسفار الاربعـة ، ج ٦، ص ١٧٩) و نیز این مقوله خود خاستگاه برخی مسائل پیچیده واقع شده است به طوری که فخر رازی اشکال جبر از سوی علم پیشین را چنان ریشه دار معرفی میکند که اگر همۀ عالمان جهان جمع شوند نمیتوانند مشکل را 1 حل و فصل کنند مگر اینکه منکر علم پیشین الهی شوند (ایجی، ص ١٥٥).
اما صدرالمتالهین در رفع ملازمۀ بین جبر و علم پیشین الهی ابتدا به تبیین علم الهی به ماسوی از طریق قاعدة «بسیط الحقیقه کل الاشیا» می پردازد و سپس با ذکر نظریۀ خود مبنی بر علم اجمالی در عین کشف تفصیلی برای خداوند، علم به ذات و علم به اشیا قبل از ایجاد و بعد از ایجاد را برای واجب تعالی علم حضوری و شهودی میداند و با تبیین علم خداوند نسبت به ممکنات استقبالی ، فرا زمان بودن خداوند را اثبات میکند و رابطۀ علم پیشین الهی با افعال اختیار انسان را به روشنی تبیین میکند."