Abstract:
تصوف ازجمله پدیدههایی است که از سده دوم هجری قمری در عالم اسلام ظهور کرد. درباره ماهیت و سرچشمه تصوف، آرای گوناگونی وجود دارد. این آرا بیانگر این حقیقت است که هرکس از منظری به این جریان نگریسته و دورنمای دلپذیری از آن ترسیم کرده است که با تصوف کنونی فرسنگها فاصله دارد. تصوف اگرچه در دامن فرهنگ اسلام زاده شده؛ اما از سویی از گرایشهای معنوی خارج از عالم اسلام اثر پذیرفته و از دیگر سوی، با تکیه بر ذوق و استحسان و بدون بهرهگیری از مبانی دینی، آداب و رسومی را پایهگذاری کرده که دستکم برخی از آنها با کتاب و سنت قطعی انطباق ندارد. ضمن آنکه از مشارب عرفانی دیگر ادیان و مکاتب نیز اثر پذیرفته است.
الصوفیة هی واحدة من الظواهر التی برزت من القرن الثانی الهجری فی العالم الإسلامی. تکون نظرات مختلفة حول الطبیعة و منشأ التصوف و هذه النظرات تبین هذه الحقیقة ان کل فرد ینظر بهذه القضیة من وجهة نظر التی رسمها له من آفاق لطیفة و له مسافة بعیدة مع التصوف الیوم و إن کانت الصوفیة ولدت فی حضن الثقافة الإسلامیة، غیر انها تأثرت من الإتجاهات المعنویة خارج العالم الإسلامی من ناحیة أخری، اقامت آداب و تقالید مع الاتکاء علی الذوق و الاستحسان بدون استخدام المبادئ الدینیة، علی الأقل ان ما بعضها لیست موافقة مع الکتاب و السنة القطعیة. علاوة علی ذلک تأثرت من نهج الصوفیة للادیان و المذاهب الاخری. أیضا تعالیم اهل الحق (یارسان) تکون شعبة من الصوفیة التی تعتبر انفسهم من الصوفیة و تنتشر فی نواحی ایران و بلاد آخر، هی أسیر الإنحرافات الکثیرة من المعتقدات و الممارسات؛ مثل التناسخ و الإیمان بالحیاة المتعاقبة و المبالغة حول الإمام علی 7 و عدم وجود العقیدة و التمسک بالشریعة مثل الصلاة و الصیام لمدة ثلاثین یوما من شهر رمضان و... فی الحقیقة طائفة اهل الحق لیس لهم من الإسلام و التشیع و التصوف الا اسم، و کان خلیط من مختلف الدیانات والمعتقدات و العادات والثقافات.
Sufism is a phenomenon that emerged from the second century AH in the Islamic world. There are different opinions about the nature and origin of Sufism. These different views represent that everyone looked to this phenomenon from his own prospect and it had traced his own pleasant which is far away from real Sufism. Although Sufism was born in Islamic culture; but influenced by non-Islamic spiritual tendencies on the one side, and on the other side, relying on the individual preference and without the use of religious principles, established some customs and traditions that at least some of them does not definitely match with the holy book. It has also influenced by the mystical moods of other religions. Denomination of Ahl –ol- hagh (yarsan), which is one of the branches of Sufism and somehow has a mystical nature in some areas of Iran and some other countries, has many doctrinal and practical deviations Such as reincarnation and the belief in successive lives, exaggeration about Imam Ali (AS) and lack of belief to Islamic traditional laws including praying and observing the requirements of Ramadan and so on. In fact, the denomination of Ahl –ol- hagh has the name of Islam but in reality it is contrary to the Islamic teachings. It is a mixture of different religions, beliefs, customs and cultures.
Machine summary:
"اینک به طبقهبندی و طرح آن تعاریف از منظرهای گوناگون اشاره میکنیم: تعریف تصوف از منظر اخلاقی، که آن را تخلق به اخلاق الاهی دانستهاند (کاشانی، 1381: 127)؛ تعریف تصوف از منظر آداب که آن را وقوف با آداب شرعی در ظاهر و باطن بهشمار آوردهاند (جرجانی، 1376: 84)؛ تعریف تصوف از منظر ماهیت عناصر تشکیلدهنده آن، که آن را طریقهی مخلوط از فلسفه، مذهب و یگانه راه وصول بهحق بهشمار آوردهاند (غنی، 1375: 14)؛ تعریف تصوف از منظر اصول، عناصر و چارچوب خاصی که ترسیمکننده آن است و حق را از طریق تطهیر و پاکسازی نفس میجوید (یازجی و غطاشکرم، 1369: 267)؛ تعریف تصوف از منظر اجتماعی و فرهنگی که از منظر فرهنگی «عرفان» و از منظر اجتماعی بیشتر «تصوف» نامیده میشود و از این منظر، گروه اجتماعی به هم پیوستهای هستند و سلسلهای از افکار و حتی آداب ویژه دارند و فرقهای مذهبی و اجتماعی بهشمار میآیند (مطهری، 1376، 14: 548)؛ علامه سیدحیدر آملی- عارف بلند آوازه شیعی که میکوشد میان تصوف و تشیع جمع کند و شیعه حقیقی را صوفی راستین میداند - تصوف را از منظر تخلق به اخلاق الهی تعریف میکند و میگوید: «اگر معنای تصوف و سبب نامگذاری آنان به این اسم را بدانی، از اسم آنان و طریقتشان استنکاف نمیکنی؛ زیرا تصوف عبارت است از: تخلق به اخلاق الهی در قول و فعل و علم و حال و چه کمالی از این بزرگتر است و در حقیقت، بعثت انبیا و رسل و تعیین اولیا و اوصیا جز برای تحصیل آن نیست» (آملی، 1368: 44)."