Abstract:
یکی از نظریههای مهم زبانی، نظریه گشتاری است. غرض از گشتار یا تاویل، این است که تعداد جملههای زبان به وسیله حذف، تبدیل، اضافه و جابهجایی تاویل شود. این مقاله با هدف تبیین شطحیات بر مبنای تاویلهای زبانی به بررسی چند نمونه از شطحیات عرفا بر اساس نظریه گشتاری میپردازد و به دنبال پاسخگویی به این پرسشها است: که آیا شطحیات عرفا را میتوان با بعد تاویلی و گشتاری زبان بررسی کرد؟ تفاوت گشتار در زبان عادی و ارجاعی با زبان عرفانی در چیست؟ نتایج بررسیها نشان میدهد: شطحیات صوفیانه، شکلی از گفتار است نه زبان و در واقع نشانی از ویژگی خلاقیت و زایایی زبان و نمودی از کنشهای زبانی است. در زبان ارجاعی(زبان عادی و علمی)، یک روساخت با اعمال قواعد گشتار از یک یا چند ژرفساخت متناسب و همساز بهدست میآید و رابطه میان ژرف ساخت و رو ساخت تا حدود زیادی روشن و منطقی است؛ اما در زبان شطح روساخت از چندین ژرفساخت متفاوت و متناقض حاصل شده و همینامر، باعث دشواریابی و دیرفهمی آمیخته با حیرت، در شطحیات شده است.
Machine summary:
در زبان ارجاعی(زبان عادی و علمی)، یک روساخت با اعمال قواعد گشتار از یک یا چند ژرفساخت متناسب و همساز بهدست میآید و رابطه میان ژرف ساخت و رو ساخت تا حدود زیادی روشن و منطقی است؛ اما در زبان شطح روساخت از چندین ژرفساخت متفاوت و متناقض حاصل شده و همینامر، باعث دشواریابی و دیرفهمی آمیخته با حیرت، در شطحیات شده است.
نویسندگان در پی آنند که آیا این شطحیات را میتوان با استفاده از نظریۀ گشتاری "نوام چامسکی" تأویل کرد و از روساخت آنها فارغ شد وبه ژرفساخت و کشف روابط پنهانی آنها پرداخت؟ از همینرو سطح شطحی یا تناقضی زبان میتواند بر اساس الگوی گشتاری زبان "نوام چامسکی" مورد بررسی قرار گیرد.
هر چند در نهایت بعد از ذکر این چهار سطح، نتیجه میگیرد که عرفا معمولا سطح محاکاتی را که از آن به رمز هم یاد میشود، برای بیان تجربۀ عرفانی خویش برمیگزینند؛ اما با نگاهی به این کتاب(زبان عرفان)، متوجه میشویم که ایشان نیز از کاربرد گفتار برای شطح چشمپوشی کردهاند.
دستوری گشتاری معتقد است که هرچند دو جمله یاد شده شکل دستوری متفاوت یا به عبارتی روساخت متفاوتی دارند؛ با این وجود مفهوم بنیادین و ژرفساخت آنها یکسان یا نزدیک است؛ اما در شطح بر اساس آنکه عارف در سلوک خویش مراحل گوناگونی را پشت سر میگذارد و راهیابی به هر مرحله برای او حالتی را پیش میآورد که در بسیاری موارد نافی مرحله قبل است؛ حتی گاهی یک جملۀ یکسان در دو حال متفاوت دو تعبیر مختلف در بر دارد و همین باعث تناقض در شطح می شود.