Abstract:
تحظی الصورة الشعریة باهمیة کبیرة فی الادب بصورة عامة والشعر بصورة خاصة، لذا فقد استلهمت دراسی النقد الحدیث ، کونها لا تعبر عن احساس الشاعر ومشاعره فحسب، بل لکونها تعبر ایضا عن واقع الانسان الذی یرسمه الشاعر بحواسه ویعبر عنه بعاطفته واحاسیسه. وان استخدام الموروث الدینی کتقنیة من تقنیات الشاعر، ما هو الا تعبیر عن تجربته وقناعا تلبسه شخصیاته کی تتناسب مع الهدف الذی یریده. السیاب ونیما من هولاء الشعراء الذین فرض علیهما واقعهما وظروفها التطرق الی هذه التقنیة کی تعینهما للتعبیر عما فی خلجاتهما واحاسیسهما من مشاعر. وسیحاول المقال الذی بین ایدینا تسلیط الضوء علی هذا النوع من التراث الذی استخدمه الشاعران وکیف وظّفاه بما یحاکی واقعهما وظروف مجتمع کل واحد منهما. کما یهدف هذا المقال معتمداعلی المنهج الوصفی – التحلیلی الی عقد دراسة مقارنة تطبیقیة للتعرف عما صوّره کل شاعر فی شعره، والوصول الی نتائج تبین کیفیة استخدام کلا الشاعرین لهذه الوسیلة التراثیة، وکیفیة توظیفها، وماهی اوجه التشابه والاختلاف بینهما. ومن اهم ما وصل الیه هذا البحث من النتائج انّ کلا الشاعرین استخدما الموروث الدینی فی شعرهما ووظفاه بما یتناسب مع الحالة التی کانا یعیشانها . ان الواقع الاجتماعی للبلدین والحکم المستبد والجائر ، اجبر کلا الشاعرین علی استخدام الرموز الدینیة قناعا فنیا للتعبیر عن خلجاتهما واحاسیسهما بطریقة غیر مباشرة. استفاد السیاب من شخصیات الانبیاء علی مختلف احوالهم واوضاعهم والرمزیة التی کانوا یحملونها فی رسائلهم ودعواتهم، اما نیما فقد استخدم شخصیة المسیح فقط، کما نجد السیاب قد وظف رموزا وشخصیات اخری کالملائکة والشخصیات المنبوذة لدی المسلمین، وتحدث عن رموز بعض الاقوام التی ورد ذکرهم فی القرآن الکریم بینما نجد نیما قد اکثر من توظیف رمز الجنة والنار والتسمیات المتنوعة لهما.
تصویر شعری در ادبیات به ویژه در عرصة شعر از اهمیت به سزایی برخوردار است و همین امر سبب شد تا الهامبخش پژوهشگران و ناقدان معاصر باشد. این موضوع علاوه بر آن که بیانگر احساس شاعر است، به نوعی حکایت از حقیقت انسانی داردکه شاعر با حس خود ترسیم و با عواطف و احساساتش بیان میکند. از دیگر سو شاعر با استفاده از میراث دینی به عنوان یک تکنیک، ضمن بیان تجارب خویش، شخصیتهایی را متناسب با اهداف خود خلق میکند. بدر شاکر السیاب شاعر معاصر عراقی و نیما یوشیج همتای ایرانی وی از دسته شاعرانی بودند که بنا به ضرورت شرایط زندگی و جبر محیطی، از تصاویر شعری برای ابراز عواطف و احساسات درونی خود بهره جستند. مقالة حاضر بر پایه روش توصیفی – تحلیلی و با رویکردی تطبیقی بر آن است تا از یک سو میراث دینی به کار رفته در آثار این دو شاعر را بررسی کند و از سوی دیگر نشان دهد که 1. نمایندگان شعر معاصر فارسی و عربی چه نوع تصاویر شعری در آثار خود به کار بردهاند؟ 2. شیوه کاربرد میراث دینی و مذهبی در آثارشان چگونه است؟ 3. دو شاعر نامور عربی و فارسی دارای چه وجوه تمایز و تشابهی در این زمینه هستند؟
نتایج حاصل از تحقیق نشان میدهد که هر دو شاعر از میراث دینی و مذهبی در اشعار خود بهره جستهاند و آن را متناسب با شرایط زندگیشان به کار بردهاند. واقعیت های اجتماعی و حکومت مستبد و ظالم حاکم بر جوامع سیاب و نیما، هر یک از آنها را بر آن داشته است تا با بهره گیری از صنعت قناع احساسات درونی خود را به صورتی غیرمستقیم بیان کنند.
سیاب در این میان بیشتر از شخصیت پیامبران و از نمادهایی بهره گرفت که آنان در رسالت خود به کار می بردهاند، درحالی که تنها شخصیت پیامبر نیما، مسیح است. از دیگر سو شاعر برجسته عرب از نماد و شخصیتهای دیگری مانند فرشتگان و برخی از اقوام ذکر شده در قرآن بهره گرفته است، حال آن که شاعر ایرانی بیشتر از نماد بهشت و دوزخ در آثارش استفاده کرده است.
Machine summary:
والمسیح من الرموز التی استوقفت الکثیر من الشعراء الإیرانیین، وکما استلهم الشعراء العرب المحدثون من شخصیة المسیح رمزا للفداء وتجدد الحیاة، نجد نیما أیضا یستخدم هذا الرمز للدلالة علی المعنی ذاته، فالشاعر نیما یتحد مع المسیح للتعبیر عن الدور الذی یلعبه تجاه مجتمعه الذی یعانی من الظلم تحت وطأة المستبد وأعوانه، فیحاول الشاعر قدر المستطاع أن یکون رمزا فدائیا یضیء الدرب أمام شعبه ویخرجهم من غیاهب الظلم الذی یمارس علیهم، فالمسیح ( الشاعر نیما) برأیه رمز للحیاة والفداء: به سر همی روم از شوق در خیال وصال چو مردهای ز مسیحا که بوی جای گیرد (المصدر نفسه: 892) (الترجمة: للوصول إلی المحبوب أسعی إلیه زاحفا علی رأسی، مثل المیت الذی یبرأ بریح المسیح) لکن ما یستوقفنا هنا أن نیما لم یأت علی ذکر المسیح بشکل مفصل وفی مقاطع شعریة طویلة، بل اکتفی بهذا البیت الذی ذکرناه.
وبسبب شکله المخیف، فالناس یخافون منه منذ الصغر، وهو وسیلة لإخافة الأطفال إذا لم ینجزوا أعمالهم» (محمدی،1374: 219) وهو من الرموز التی نراها بکثرة فی شعر نیما، کما نجد التنوع فی التسمیات لهذا الرمز، لکن رغم ذلک فالدلالة واحدة وهی الشیطان، ویمکن أن یرمز إلی الحاکم المستبد الذی یمارس شتی أنواع الظلم والقهر علی شعبه، أو إلی الشیطان نفسه ووساوسه التی تراود نفس الشاعر وترید أن تبعده عن العزلة التی کان یعشقها وهذا ما یراه الدکتور (پورنامداریان) حینما یتحدث عن قصیدة (خانه سریویلی) فیقول: «إن القسم الأعظم من هذه القصیدة یدور حول وصف الصراع الدائر بین قوتین متضادتین هما الشاعر والشیطان الذی یحاول أن یغزو بیته ونفسه کی یخرب علیه عزلته التی اختارها الشاعر لنفسه» (پورنامداریان،1377: 92) ففی قصیدة «نامه» یذکر الشیطان بقوله: سخت مطرودتر هم از شیطان/ بر شدن ز آتش درون فواد/ آسمان را به سرفکندن تیغ/ مر زمین را به پای براقیاد.