Abstract:
کتاب مدرنیته سیاسی، تقریر سکولاریسم و لائیسیته است. مسأله های کنونی جوامع را نیز ریشه در عدم جدایی قاطع بین حوزه های عمومی و خصوصی، دولت و جامعه مدنی و فرد و شهروند می داند. بنابراین کتابی برای آرمان های لیبرالیستی و سکولاریستی بوده و در بیان مسأله های سکولاریسم موجه می نماید. موریس باربیه اما تجربه غرب را گویا تجربه ای غایی و از آنِ ملت هایی مهتر پنداشته و تن دادن به این جدایی ها را سرنوشت همه جوامع دانسته است. چنانکه برای جوامعی که به مدرنیته سیاسی دست نیافته اند توصیه کرده که بایستی بدون پرش های بلندپروازانه،گام به گام و با بهره گیری از انبان تجربه پیش رفتگان به آن دست یابند. غایی پنداشتن الگوی خود، مسأله سازی برای سایر جوامع است. به طور مثال اگر جوامع اسلامی به جای لائیسیته، اسلام را برای حل مسأله های خود و افق های پیش روی رجحان بخشیده و سکولاریسم را بر نتابیدند، سکولاریسم مسأله آنها نمی شود که در این کتاب راه رسیدن به آن بیان شود. بررسی های این مقاله ضمن بازشناسی برخی نقاط قوت و ضعفِ شکلی و محتوایی کتاب، نشان می دهد که نویسنده در این کتاب از مسأله یابی محققانه به مسأله سازی و تجویزهای غیرموجه تمایل پیدا کرده است.
The political modernity is a book about the secularism and secular values. The author believes that current problems of society have roots in indiffrentiation between public and private sphere state and civil society and individual and citizen. This book is based on liberal and secular ideals and justifies the issues of secularism. However، MauriceBarbierassumes the west experience the ultimate experience of noble nations and suggests that surrendering such separations is destiny of all societies. He advises tothe countriesdeprived of political modernity not to have ambitious leaps and try to use from treasure of their ancestors’ accumulated experiences and move forward gradually. Considering their model as a perfect one، western countries made some problems for other communities. For instance، if Islamic societies prefer Islam rules as a model for their problem solving and future perspective then secularism will not turn toa problem requiring to be dealt. Rethinking and investigating weakness and strengths of content and structures of this book، it was revealed that the author of book turns from sophisticated problem solving to problem making and unjustifiable advices.
Machine summary:
باربیه در فصل سوم ذیل عنوان از نظریه تا نقد مدرنیته سیاسی (١٨٥) باز بحثـی نظـری بـه پـیش کشیده شده و برخی از اندیشه های پیرامون دولت مدرن از نظریه پرداز، منتقد و رد کننده را به بحث گذارده است .
در مورد انگلستان در آغاز هر دو فصل اول و دوم بخـش نخسـت بـا ایـن تعـابیر کـه : «نخستین نشانه های مدرنیته سیاسی در انگلستان هویدا شد» (١٣٩) «هرچند مدرنیته سیاسی با به رسمیت شناختن برخی حقـوق فـردی در انگلسـتان رخ نمـود» (١٥٩) طـرح بحثـی می شود، اما خواننده درنمی یابد انگلستان که با منشور بزرگ خود در سال ١٢١٥ با رسمیت دادن به حقوق فردی ، پیشقراول مدرنیته سیاسـی - در تعبیـر نویسـنده - اسـت ، چـرا رونـد کندپویی را در این راستا تجربه کرد و نتوانست سرزمین نخستینی باشد که مدرنیته سیاسـی در آن تحقق یافته است .
در فصل اسلام و مدرنیته سیاسی به آثار اسلام شناسـان مسـلمان (بـه اسـتثنای حسـن الترابی ) مراجعه نشده و اندک آثار دیده شده نوعا نوشته خود غربی هـا اسـت نظیـر برتـران بدیع ، فرانسوا ` بورگات ، برهان غلیون ، الیور روآ، حتی آثار اندیشـوران درجـه یـک اسـلام سیاسی نیز در این بحث دیده نشده است ، آثار علی شریعتی و امام خمینی می بایست مورد اهتمام قرار می گرفت چون کشوری که اسلام سیاسـی در آن قـدرت و جریـان دارد ایـران است ، حتی آرای منتقدین اسلام سیاسی نیز می بایست دیده می شد و نه تنها غایب است که حتی اشاره ای در پاورقی به عبدالکریم سروش نیز با منبع واسطه صورت پذیرفته است .