Abstract:
صنعت بیمه یکی از عمدهترین نهادهای اقتصادی و قویترین و قابل اتکاترین سازمان
پشتیبانیکننده و تامینی برای دیگر مژسسات اقتصادی, اجتماعی و خانوارهاست. در
واقع» صنعت بیمه باگردآوری سرمایههای کلان که برگرفته از حقبیمهها و ذخایر بیمهای
پرداختی جامعه است. از کانونهای بززگ سرمایهگذاری و سودآوری است. ضمی این
که اگر سرمایهگذاری کلان, با پوشش بیمهای همراه نباشد و سرمایهگذار برای حفظ
تداوم فعالیت اقتصادی خویش از بیمههای مختلفت بنا به ضرورت استفاده نکند چه بسا
که از بنبست انتحار سر درآورد و سرمایههای سهامداران خود را در معرض اضمحلال
قرار دهد.
در میان انواع بیمههای موجود» بیمههای عمر در سطح جهان جایگاه رفیعی دارد.
طول مدت بیمههای عمر اغلب پیش از یک سال و حتی بیش از یکدهه است. از این رو
جنبه پساندازی در این بیمه نقش بارزی دارد و برای مشارکتهای عظیم اقتصادی در
سطح کلان سرمایة کلانی ایجاد میکند و میتواند نبروی محرک عظیمی برای اقتصاد
باشد. متاسفانه انواع بیمههای عمر در کشور پهناوری چون ایران به حد کفایت شناخته
شده نیست. برای این ناشناخته ماندن دلایلی متصور است که ساختاری, اقتصادی»
اجتماعی و فرهنگی است و برخی را در اینجا بررسی میکنیم.
Machine summary:
"البته دغدغهخاطر اولیای امور پس از وقوع انقلاب اسلامی برای ملی کردن شرکتهای بیمه و دولتی کردن آنها صرفا حفظ سرمایههای موجود بیمهای و تضمین خدمات منظم و اعمال کنترل بر آنها بوده است، اما شواهد بر این دلالت دارند که این امر از بروز نوآوری و تحرک در بخشهای بیمهای ایران کاسته است و با سیاستگذاری دولت در دهه اخیر برای واگذاری امور غیر استراتژیک اقتصادی به بخش خصوصی و تعاونی نیز مغایرت دارد.
بیمه مرکزی ایران میتواند برای آشنایی قشرهای وسیعی از مردم که در روستاها به سر میبرند طرحهایی تهیه کند تا این زحمتکشان که کمتر در معرض تبلیغات موجود در شهرها هستند و در نوع خود آسیبپذیریهای بیشتری هم دارند و بیمههای عمر نیز به حالشان مفید خواهد بود با بیمههای عمر و فواید آن آشنا شوند.
4. عوامل فرهنگی:بر اساس تحقیق نویسنده این مقاله، مواردی همچون سهلانگاری بعضی از خانوارها در مورد آینده خانوار پس از مرگ نانآور، اعتقاد به بعضی حوادث که مانع تلاش و کوشش و آیندهنگری میشود یا توکل به خدا بدون هیچگونه اقدام عملی، اعتقاد به قضا و قدر صرف و دیدگاههای جزمی و انعطافناپذیر، موانع عمده توسعهنیافتگی بیمههای عمر در کشور تلقی نمیشوند و در این عقبماندگی موزن چندانی ندارند(هرچند که گروهی از قشرهای جامعه به علت فقدان آموزشهای صحیح خانوادگی و آشنا نبودن به برنامهریزی در زندگی، هیچگونه برنامه یا افق روشنی برای آینده خود، فرزندان و خانواده پس از مرگ خویش ترسیم نمیکنند و به نوعی باری به هر جهت به زندگی ادامه میدهند و پاسخشان«چو فردا شود فکر فردا کنیم»است)."