Abstract:
در سال ۱۳۹۶ در بکی از هفتهنامههایی که بیشتر برای اهل سیاست شناختهشده است. به بهانةه ترجمه کتابی از دیک شاهنامه پژوه امریکایی، از مترجم کتاب مقالهای منتشر شده است که در
آن، مترجم محترم کتاب حماسه و نافرماتی(سهراب طاووسی)، افزون بر بیبهره بودن بیشتر
تحقیقهای پژوهندگان شاهنامه، در آغاز حماسه بودن اثر فردوسی را با توجه به تعریف ابرامز از
حماسه و پس از آن، ملّی بودن شاهنامه را انکار میکند و در این راه، گاه لحنی نادرست را بیش
میگیرد. در ادامه نیز از این نکته سخن میگوید که غربیها به شاهنامه بی توجّه بودهاند. نگارنده در
این جستار میکوشد به کوتاهی در نادرستی سخنان منتقد یاد شده سخن گوید.
Machine summary:
شاهنامه حماسۀ ملی ایرانیان است (نقدی بر مقالۀ «داستان یک حماسه») دکتر حمیدرضا اردستانیرستمی 1 چکیده در سال 1396، در یکی از هفتهنامههایی که بیشتر برای اهل سیاست شناختهشده است، به بهانۀ ترجمۀ کتابی از دیک دیویس، شاهنامهپژوه امریکایی، از مترجم کتاب مقالهای منتشر شده است که در آن، مترجم محترم کتاب حماسه و نافرمانی(سهراب طاووسی)، افزون بر بیبهره بودن بیشتر تحقیقهای پـژوهندگان شاهنامه، در آغاز حماسهبودن اثر فردوسی را با توجه به تعریف ابرامز از حماسه و پس از آن، ملی بودن شاهنامه را انکار میکند و در این راه، گاه لحنی نادرست را پیش میگیرد.
پس باید نخست تعریفی مطابق با حماسۀ خود ارائه دهیم؛ اما پیش از آن در پاسخ ایشان با استناد به سخن بورا که یکی از حماسهشناسان غربی است، باید بگوییم: «همگونیهایی که میان اشعار پهلوانی اقوام جهان در برخی شیوههای کاربست و تکنیک دیده میشود، هرگز بدین معنی نیست که این همگونیها، همۀ زمینههای دیگر این اشعار را نیز در بر میگیرد؛ بلکه شعر هر سرزمینی در چارچوب خوی و چه و چون ویژۀ خود میروید و شناسانندۀ گونهای از همنواختی میان مردم آن سرزمین است»(خالقیمطلق، 1386: 155)؛ بر این بنیاد، ما هم باید با توجه به بزرگترین حماسۀ ملی خود، یعنی شاهنامه، تعریفی از حماسه ارائه دهیم؛ نه آنکه ببینیم ابرامز دربارۀ حماسه چه گفته است و آن را محور و معیار تعریف حماسه قرار دهیم.