Abstract:
این مقاله، به بررسی مسائل اساسی امامت، از دیدگاه شیخ مفید میپردازد، تا روشن سازد که متکلم امامیه و متقدم نامداری مانند شیخ مفید، با روش عقلگرایانه خود چه تصویری از امام ارائه میدهد و ضرورت وجود و شاخصههای امامت را چگونه تبیین میکند. به روش توصیفی تحلیلی به دست آمد که ایشان، در بیشتر مسائل امامت هماهنگ با سایر متکلمان امامیه سخن میگوید، اما در دو مسئله چالشبرانگیز عصمت و علم امام، تفاوتها بروز مییابد. مطابق رویکرد عقلگرایانه شیخ مفید، ضرورت وجود امام برخاسته از لطف و تفضل خداوند است، نه عدالت او. عصمت تام امام، مربوط به دوران امامتش است و پیش از آن، صدور گناه سهوی از او، که موجب نفرت و بیاعتباریاش نشود، جایز است. آگاهی به غیب و امور غیرمرتبط با دین برای امام، ضرورت عقلی ندارد. در همة این مسائل، ادله نقلی گاه موید و گاه منافی نگاه عقلی است. روش شیخ مفید در موارد تنافی و تعارض بسته به اعتبار روایت، جمع یا طرد است.
Machine summary:
ir دریافت: 25/10/96 پذیرش: 11/3/97 چکیده این مقاله، به بررسی مسائل اساسی امامت، از دیدگاه شیخ مفید میپردازد، تا روشن سازد که متکلم امامیه و متقدم نامداری مانند شیخ مفید، با روش عقلگرایانه خود چه تصویری از امام ارائه میدهد و ضرورت وجود و شاخصههای امامت را چگونه تبیین میکند.
در این مقاله، مسائل اساسی امامت، تعریف، ضرورت وجود، ویژگیها، از دیدگاه شیخ مفید بررسی میشود؛ اینکه مطابق رویکرد عقلگرایانه شیخ مفید، امام کیست و از چه شئونی برخوردار است؟ آیا لطف خداوند است که به وجود امام ضرورت میدهد یا عدالت؟ تعیین امام، به چه شیوه انجام میشود؟ عصمت امام مربوط به چه دورانی است و علم امام را تا کجا دربر میگیرد؟ عقل و نقل در اینباره، چه محدودهای را تأیید میکند؟ پیشینة مباحث امامشناختی، به زمان ائمة اطهار( برمیگردد.
دلیل دیگر شیخ مفید بر ضرورت وجود امام این است که خداوند به سبب امام، بر بندگان مکلفش احتجاج میکند و با وجود او مصلحت دین کامل میشود.
شیخ مفید نیز به گونهای میان تفضل و استحقاق جمع میکند، اینکه خداوند به جهت آنکه میداند عاقبت نبی یا امام نیکو است، او را بر دیگران برتری میدهد و به امامت یا نبوت میرساند.
علم ائمه به ضمائر و بواطن و امور غیب شیخ مفید بر این باور است که این نوع علم، برای امام ضرورت عقلی ندارد و شرط امامت نیست.
امام نیز در پاسخ به اینکه آیا علم غیب دارد، این را نفی میکند، بلکه تعلیم آن را به خدا استناد میدهد (مفید، 1413ق ـ الف، ص286).