Abstract:
پس از سقوط الموت و مرگ خورشاه، کار اسماعیلیان نزاری به پایان نرسید، بلکه فرزند او، شمس الدین محمد، به همراه پیروانش به آذربایجان رفت و از آن پس دوران ستر امامان نزاری آغاز شد. پس از آن به سبب شـرایط خـاص سیاسی پیروان این طریقت ، شناسایی امامان آنها از داعیان مشکل بود. فقدان منابع و اطلاعات کافی ، این ذهنیت را برای پژوهشگران به وجود آورد که انشعابی با عنوان مومن شاهی و قاسم شاهی در این دوران شکل گرفته است . این که بر اساس کدام مبانی نظری ، پژوهشگران به ایجاد چنین انشعابی در این فرقه معتقد شدهاند و آیا این انشعاب فقط در سطح نام دو امام اسماعیلی است یا در مبانی و مبادی فکری و اعتقادی آنها، موضوع اصلی این پژوهش است . ایـن پژوهش برآن است تا با نگاهی عینی به وقایع و حوادث مستند تاریخی و اطلاعاتی که به صـورت میـدانی گـردآوری شده است ، به تبیین تاریخی موضوع بپردازد.
Machine summary:
براي اولين بار ايوانف ١، اسماعيليه شناس روسي، به اين انشعاب اشاره کرده و با پيدا کردن يک نسخه خطي از شخص مجهولالهويه به نام محبعلي قندوزي اشاره دارد که در کتاب منسـوب بـه ايـن نويسـنده اسـامي امامان اسماعيليه پس از پيامبر تا الموت و از الموت تا شمس الدين و سپس به امامـان شـاخه مؤمن شـاهي اشاره کرده است ، در حالي که هيچ اشارهاي به شاخه ديگر که قاسم شاهي بوده، نکرده است .
موضوع رساله سه بخش ميباشد کـه در بخش اول آن اصول اعتقادي و در بخش دوم موضوع امامت و در بخش آخر اسامي ائمه اسماعيليه پـس از رحلت پيامبر اسلام تا امامان الموت را آورده است و بعد از شمس الدين محمد تبريزي (که صاحب سه پسر به نامهاي مؤمن شاه، کياشاه و قاسم شاه بوده است ) با شکاف خاندان امامت به محمدشاهي و قاسم - شاهي اشاره کرده و از حقوق فرزند ارشد شمس الدين ، مؤمن شاه دفاع کرده اسـت .
اسـنادي کـه مورخان معاصر از ميان منابع غير فرقه اي براي ايجاد اين انشعاب به آن تکيه کردهاند؛ يکي زندگي نامه شاه طاهر دکني است و ديگري اشارات مرعشي در تاريخ گيلان به نام خداوند محمد ميباشد شاه طاهر دکني يکي از داعيان سرشناس اسماعيليه در زمان شاه اسماعيل صـفوي بـوده اسـت .