Abstract:
این مقاله با بهره جستن از نظریات روایتشناسی ساختارگرا به بررسی راویان مجموعه داستانهای سیمین دانشور از حیث دو ویژگی شنودپذیری و اعتبار میپردازد. نتایج نشان میدهد که پس ازتجربهی حضور مداخلهگرانهی راوی در آتش خاموش (1327)، دانشور در شهری چون بهشت (1340) تلاش دارد تا با محدود کردن دایرهی روایت به نظرگاه یک شخصیت محوری، تا حدّ ممکن از اظهارنظرهای صریح راوی پرهیز کند. در به کی سلام کنم؟ (1359) دیدگاههای نویسنده عمدتا از طریق اظهارنظرهای غیرمستقیم و آیرونیک راوی، موضعگیری تلویحی وی نسبت به راوی همداستان نامعتبر، و گاه از طریق شخصیتهای ثانویهی معتبر انعکاس مییابند. در آخرین اثر دانشور - انتخاب (1386)- با ظهور گرایشهای پسامدرنیستی، مداخلهگریهای مستقیم راوی مجددا افزایش مییابند؛ ولی اینبار این بار هدف از آنها عمدتا افشای برساختگی اثر و در هم شکستن پیشفرضهای رئالیستی نسبت به واقعیت داستانی است.
Machine summary:
نتایج نشان میدهد که دانشور پس از تجربۀ حضور مداخلهگرانۀ راوی در آتش خاموش در شهری چون بهشت تلاش دارد با محدودکردن دایرۀ روایت به نظرگاه یک شخصیت محوری تاحد ممکن از اظهارنظرهای صریح راوی پرهیز کند.
در سووشون (1348)، که میتوان آن را اوج دستاورد هنری دانشور دانست، این دو دغدغه درعین درهمتنیدگی، داستان را شکل میدهند و پیش میبرند، ولی باوجود مضامین مشابه آنچه در طول این برهۀ نسبتا طولانی تغییر یافته است، سازوکارهای روایی برای انعکاس دیدگاههای نویسنده در متن است.
اصلیترین مشخصۀ این راوی ارجاع به خود با ضمایر اولشخص است که نمونههای آن در آتش خاموش بهوفور یافت میشود: دردسرتان ندهم، خیابان سیروس آن صبح تماشایی بود (دانشور 1327: 94).
همانند اکثر داستانهای شهری چون بهشت راوی این داستان نیز سومشخص بازتابگر است و روایت میان گذشته و حال محترم سیر میکند.
مفهوم شنودپذیری اعم از مداخلهگری است، درحالیکه برخی از اشکال حضور راوی، همچون اظهارنظرهای صریح او را میتوان «مداخلهگرانه» خواند، اشکال دیگر آن همچون توصیفهای زمینه یا تلخیصهای زمانی ممکن است فقط براثر ضرورتهای رسانه (متن) فاقد جهتگیریهای ایدئولوژیک باشند، اما بههرحال، این ویژگیها روایت را از شکلی که بتوان بازنمایی بیواسطۀ وقایع و شخصیتها دانست دور میکنند و خواننده را از حضور یک میانجی (شخص نقلکنندۀ ماجرا) آگاه میکنند.
دانشور با سپردن نقش راوی به شخصیتهای درون داستان، ضمن افزایش ظرفیتهای محاکاتی اثر، دیدگاههای خود را با جهتگیریهای آیرونیک درمورد این شخصیتها در متن منعکس میکند.
در اثر بعدی دانشور، شهری چون بهشت، نویسنده با بهکارگیری کانونیسازی درونی و بازتاب وقایع داستان از نظرگاه یک شخصیت محوری اظهارنظرهای مستقیم راوی را بهنسبت محدودتر کرده است.