Abstract:
اگر چه بعد از دوره مشروطه، حال و هوای مدرنیزاسیون غربی، از جمله سکولاریسم، در ایران دمیدن گرفت، تا پیش از وقوع انقلاب اسلامی کمتر مساله اصلی روشنفکران در تمام ابعاد آن بود. این در حالی است که با تاسیس حکومت دینی عموم روشنفکران و صاحبنظران به تصریح یا به تلویح و اشاره مفهوم سکولاریسم و ملزمات آن را در جامعه دینی ایران مورد پرسش و چالش قرار دادند. تا آن جا که برخی برای تلاش روشنفکران از نظریهپردازیِ پیوند جمهوری اسلامی با عقلانیت عرفی و مدرن امکان «سکولاریسم اسلامی» را مفهومسازی کردند. منصور میراحمدی با نگارش کتاب «سکولاریسم اسلامی: نقدی بر دیدگاه روشنفکران مسلمان» به آن میاندیشد که سعی ایشان برای پیوند اندیشه سیاسی اسلامی و سکولاریسم را ناتوان، ناقص و ناهمساز با جریان کلی و اصلی جهان اسلام در حوزه نظر و عمل معرفی کند. در این مقاله بعد از معرفی ساختار و سازمان کتاب، ایرادات شکلی و محتوایی آن مطرح شده است.
Machine summary:
٣. مدعیات سکولارهای مسلمان بــا تضــعیف و فروپاشــی قــدرتهای امپراطــوری و ســلطنتی بــزرگ در جهــان اســلام ، امپراطوری عثمانی و پادشاهی صفوی و سپس قاجاریه ، و سیطره و نفـوذ سیاسـتمداران غربی در مراکز قدرت درون جهان اسلام ، این اندیشه در ذهن متفکران عبور کـرد چـرا آنها قدرتمند هستند و چرا ما ضعیف ؟(زیباکلام ،١٣٧٨؛ لاهـوری١٣٤٦؛ حـائری، ١٣٦٠، نهرو،١٣٥٣؛ مطهری، ١٣٨٩) اینکه برای توانمندسازی خود بایـد بـه سـراغ مـدل سـابق خلافت برویم یا نوع "بدیل " وجود دارد؟ درحالیکه برخی احیـای خلافـت را بهتـرین نسخه نجات دارالاسلام از دارالکفر می دانستند، بخشی نیز به نوگرایی و اصـلاح دینـی توجه نشان دادند.
به علاوه حال که چنین ادعایی در میانه کتاب آمـده اسـت مخاطـب حـق دارد از نویسنده بپرسد که این نوگرایی چیست و چرا ناگهان بدون توضیح مقدمات ایجـابی آن به عنوان راه بدیل معرفی شده است ؟ زمـانی کـه پـس ازبیـان مقـدمات و گـزاره هـای توضیحی درباره سکولاریسم اسلامی و در ابتدای نقد آن ، اشاره بـه نـوگرایی دینـی بـه عنوان راه بدیل این را به ذهن متبادر می کند که نویسند می خواهـد از نفـی آن ایـن را نتیجه بگیرد.
در ارتباط با این ایراد که نظریه سکولاریسم اسلامی با سنت رایج فکـری جهـان اسـلام همسویی ندارد و از سوی اغلب علمای مسلمان مقبول نیست ، جدای از این کـه حامـل یک گزاره ارزشی پنهان است که اجماع علما را برتر از نظر صـحیح مـیدانـد(حقیقـت ، ١٣٨٨)، در عین حال این نقدی است که از درون نگرش پسااثبات گرایـی خـارج مـی- شود.