Abstract:
مقاله حاضر به بررسی استعاره قدرت و دانش در نمایشنامه کارنامه بندار بیدخش نوشته بهرام
بیضایی می پردازد. تحلیل عناصر داستانی مانند استعاره بر اساس نظریه های ادبی که در این
مقاله به کار گرفته شده است را میتوان از چند جهت مفید دانست، نخست آنکه نقد ادبی را
روشمند میکند و امکان بازیابی و ارزشیابی متون ادبی را فراهم میآورد و دیگر آنکه
معیارهای علمی را جایگزین فرضیهها میکند. در این تحقیق سعی بر آن است تا با استفاده از
روش ساختارگرایی، دو استعارة اصلی نمایشنامه کارنامه بندار بیدخش بر اساس ایدة مرکزی
نمایشنامه یعنی «قدرت حاکمه، دانش را به خدمت خود می گیرد»نقد و تحلیل شود. نتایج به
دست آمده از تحقیق نشان می دهندکه استعاره از خلقیات ادیب است که با آن کلام خود را
موجز و خیال انگیز می کند، زبان ادبی را از زبان گزارش گونه متمایز می کند و متن را دارای
معانی گوناگون ادبی می سازد.
Machine summary:
تحلیل عناصر داستانی مانند استعاره بر اساس نظریه های ادبی که در این مقاله به کار گرفته شده است را میتوان از چند جهت مفید دانست، نخست آنکه نقد ادبی را روشمند میکند و امکان بازیابی و ارزشیابی متون ادبی را فراهم میآورد و دیگر آنکه معیارهای علمی را جایگزین فرضیهها میکند.
در این تحقیق سعی بر آن است تا با استفاده از روش ساختارگرایی، دو استعارۀ اصلی نمایشنامۀ کارنامه بندار بیدخش بر اساس ایدۀ مرکزی نمایشنامه یعنی «قدرت حاکمه، دانش را به خدمت خود می گیرد» نقد و تحلیل شود.
وی با این تحلیل که هر پدیدهای را هم میتوان به صورت تاریخی یا در زمانی 2 بررسی کرد و هم به صورت توصیفی یا هم زمانی، 3 تقسیم کار میان این دو را چنین توضیح داد که زبانشناسی در زمانی به تحولاتی میپردازد که زبان در طی تاریخ به خود دیده است؛ حال آنکه زبانشناسی همزمانی، نظام زبان را در یک برش زمانی معین مطالعه میکند.
5-تحلیل قطبهای استعاری در نمایشنامۀ کارنامۀ بندار بیدخش برای استفاده از روش ساختارگرایی در ابتدا باید ایدۀ اصلی متن را پیدا کنیم.
شاه اما لحظهای آرام نمیگیرد، او هراسان است که مبادا بندار چنین جامی را برای دیوکان بسازد، زیرا قدرت مطلق فقط باید به دست او باشد.
شاه به سراغ جام خود میرود تا حال دبیرک و بندار در آن بنگرد اما دیگر جامی نیست و هر آنچه او باز طریق جام به دست آورده بود نیز حال از دست رفته است.