Abstract:
بررسی حاضر، به صورت بندی حالتدهیِ کنائی در زبانهای تاتی، تالشی و وفسی بر پایۀ چارچوبی کمینهگرا میپردازد. انطباق در زبانهای مورد اشاره دوگانه است. به این مفهوم که در بندهای لازم و بندِ متعدیِ زمانِ حال، فاعل در حالت مستقیم بوده و فعل با فاعل مطابقه میکند. این در حالی است که در بندهای متعدی زمان گذشته، فاعل در حالت غیرفاعلی بوده و فعل با فاعل مطابقه وندی ندارد. در عوض، واژه بست، وظیفة ارجاع به فاعل متعدی را بر عهده دارد. در این راستا، پس از معرفی دیدگاه های مطرح در پیوند با حالتدهی کنائی نشان خواهیم داد که این نوع حالتدهی در زبانهای ایرانی نوعی حالتدهی ساختاری است و در قالب حالتدهی ذاتی، قابل صورت بندی نیست. در این راستا، مبانی نظری مارک بیکر (Baker, 2015) که با تکیه بر مفاهیم نحوی، نسخه جدیدی از نظام حالتدهی وابسته (Marantz, 1991) را ارائه میدهد، به کار گرفته شده است. این رویکرد، قادر است بر پایه نظریه فازها به نحو کمینهای، حالتدهی کنائی در بندهای متعدی زمان گذشته را صورت بندی کند.
Machine summary:
به بیان دیگر، این پرسش همواره وجود داشته است که آیـا مـی تـوان در چارچوب زبان شناسی زایشی - صوری ، نظام کنائی و بـه ویـژه نحـوة حالـت دهـی فاعـل متعـدی را همسو با فاعل لازم صورت بندی نمود؟ در دستور زایشی ، همواره نظام حالت و مطابقـه را دو روی یک سکه دانسته اند.
بنـابراین ایـن پرسـش مطـرح می شود که آیا بر پایۀ دیدگاه رایج در دستور زایشی ، حالت کنائی نیز از منبعی مشابه یعنی مطابقـه با هسته نقشی به دست می آید؟ در این صورت ، ماهیت این هسـته نقشـی چیسـت ؟ آیـا هسـته هـای نقشی مشابهی (کـه معمـولا هسـته نقشـی زمـان (T) و مـتمم نمـا (C) در نظـر گرفتـه مـی شـود) در حالت دهی فاعل لازم و متعدی نقشی دارند؟ آیا تفاوت حالت کنائی صرفا یـک تفـاوت صـرفی و آوائی است ؟ یا اینکه هسته نقشی دیگری (برای نمونه فعل سـبک (v)) در حالـت دهـی کنـائی بـر عهده دارد؟ 1 ergative-absolutive 2 canonical ergative construction همچنین ، در بسیاری از زبان ها، نظام حالت از نظام کنائی کانونی ، تخطی مـی کنـد و بـه بیـانی ، شاهد نظام های کنائی غیر کانونی هستیم .
بر این اساس ، برخی زبان شناسان حالت کنائی را اساسا نوعی «حالت ذاتی »٣ بـه شـمار مـی آورنـد و 1 Tense/Aspect based split ergative languages ٢ از آنجائی که معمولا زمان گذشته بر نمود کامل و زمان حال بر نمـود نـاقص دلالـت دارد، دو عامـل زمـان و نمـود را یک عامل همبسته به شمار می آورند.