Abstract:
هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی رابطۀ سبکهای دلبستگی، حمایت اجتماعی و سبکهای مقابلهای با تابآوری روانشناختی در افراد دارای تجربۀ سوگ بود. جامعۀ پژوهش حاضر را سوگواران شهر اردبیل تشکیل میدادند که از این جامعه، 250 سوگوار به روش نمونهگیری غیرتصادفی در دسترس بهعنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. ابزار این پژوهش را پرسشنامۀ سرمایههای روانشناختی لوتانز(2006)، مقیاس سبکهای دلبستگی هازان و شیور (1987)، پرسشنامهی حمایت اجتماعی زیمن و همکاران (1998) و پرسشنامهی سبکهای مقابلهای آدیسون و همکاران(2007) تشکیل دادند. دادهها بهوسیلۀ نرمافزار آماری SPSS22 و ایموس با روش آماری همبستگی و تحلیل مسیر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافتههای پژوهش نشان داد که اثر مستقیم سبکهای دلبستگی بر تابآوری روانشناختی در افراد دارای تجربه سوگ معنیدار نیست. اثر مثبت و مستقیم حمایت خانواده بر تابآوری افراد دارای تجربۀ سوگ مورد تأیید قرار گرفت، اما اثر حمایت دوستان و دیگران بر تابآوری مورد تأیید قرار نگرفت. همچنین اثر مثبت و مستقیم سبک مقابلۀ متمرکز بر مشکل با تابآوری افراد سوگوار مورد تأیید قرار گرفت. همچنین، یافتهها نشان داد که سبک دلبستگی ایمن، سبک دلبستگی دوسوگرا و حمایت اجتماعی از طریق سبکهای مقابلهای بر تابآوری سوگواران اثر غیرمستقیم دارند. بهطور کلی نتایج نشان میدهد که مدل پژوهش مبنی بر رابطه سبکهای دلبستگی، حمایت اجتماعی و سبکهای مقابلهای بر تابآوری روانشناختی در افراد دارای تجربه سوگ از برازش مطلوب برخوردار است.
The main purpose of this study was to investigate The relationship between attachment styles, social support and copping styles with psychological resiliency in groups with grief experience. The population of this study was Ardabil city mourners. 250 mourners from this community were selected through non-specific sampling method. The instruments of this study were Luthanz psychological capital questionnaire (2006), Attachment Styles Scale (Hazan and Shaver, 1987), Social Support Questionnaire (1998), and Adison & Associates Conflict Styles Questionnaire (2007). Data were analyzed by SPSS software version 22 and Amos, by correlation and path analysis. The findings of this study showed that there is not significant relationship between attachment styles and psychological resiliency in people with grief experience. the relationship between family support with resiliency was significant, but there was no significant relationship between friends and others support with resiliency. There was a direct and significant correlation between problem-focused coping with resiliency in grieved people. results showed that secure and ambivalent attachment styles and social support can predict resiliency by mediating role of coping styles. Totally, results shown that research model based on the relationship between attachment styles, social support and copping styles with psychological resiliency in peoples with grief experience has a good fitness. Keywords: Attachment styles, Social support, Coping styles, Resiliency, grief experience
Machine summary:
همچنین ، یافته ها نشان داد که سبک دلبستگی ایمن ، سبک دلبستگی دوسوگرا و حمایت اجتماعی از طریق سبک های مقابله ای بر تاب آوری افراد دارای تجربۀ سوگ اثر غیرمستقیم دارند.
به طورکلی نتایج نشان میدهد که مدل پژوهش مبنی بر رابطه سبک های دلبستگی، حمایت اجتماعی و سبک های مقابله ای بر تاب آوری روان شناختی در افراد دارای تجربه سوگ از برازش مطلوب برخوردار است .
در این راستا هدف اصلی پژوهش حاضر، بررسی رابطۀ سبک های دلبستگی، حمایت اجتماعی و سبک های مقابله ای با تاب آوری روان شناختی در افراد دارای تجربۀ سوگ در قالب تحلیل مسیر است .
4 Chen, C پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی است و رابطه سبک های دلبستگی، حمایت های اجتماعی و سبک های مقابله ای با میزان تاب آوری روان شناختی در افراد دارای تجربه سوگ موردبررسی قرار میگیرد.
به منظور بررسی سهم واسطه گری سبک های مقابله ای در رابطۀ بین سبک های دلبستگی و حمایت اجتماعی بر تاب آوری افراد دارای تجربۀ سوگ از دستور بوت استراپ استفاده شد که نتایج آن در جدول ٥ آورده شده است .
نتایج نشان داد که سبک دلبستگی ایمن و دوسوگرا از طریق سبک های مقابله ای بر تاب آوری افراد دارای تجربۀ سوگ اثر غیرمستقیم دارد.
به طورکلی نتایج نشان داد که از بین متغیرهای برون زا، سبک های دلبستگی ایمن و حمایت اجتماعی از طریق سبک های مقابله ای قادر به افزایش تاب آوری افراد دارای تجربۀ سوگ شده است .
The Relationship Between Resilience, Attachment, and Emotional Coping Styles.