Abstract:
زبانشناسان شناختی مانند لیکاف، دانش زبانی را از اندیشیدن و شناخت مستقل نمیدانند و معتقدند دانش زبانی بخشی از شناخت عام آدمی است. آنها استعاره را ابزار مناسبی برای تشخیص چگونگی اندیشیدن و رفتارهای زبانی میدانند. استعاره در زبانشناسی شناختی آن است که حوزههای مفهومی گوناگون را جایگزین هم کنیم؛ به عنوان مثال، زندگی را سفر فرض کنیم یا موفقیت را که مفهومی انتزاعی است در بالا تصور کنیم. یکی از گونههای اصلی استعارههای مفهومی که زبانشناسان بررسی میکنند، استعارههای جهتی هستند. آنها بررسی میکنند که چطور مفاهیمی که ملموس و محسوس نیستند و درنتیجه نمیتوانند جایگاه و جهت مشخصی داشته باشند در زبان دارای جهت شدهاند و اهل زبان آنها را در بالا یا پایین، چپ یا راست یا چنین جهات متعینی جای میدهند و اینگونه دربارهشان سخن میگویند. شاهنامه یکی از ارزشمندترین متون فارسی برای مطالعات زبانشناسی شناختی است؛ زیرا شکلگیری داستانها، تعبیرات و اصطلاحاتش در دورههای کهن تاریخ قوم ایرانی ریشه دارد و میتوان زیرساختهای شناختی و بسیاری از قدیمیترین نگاشتهای زبانی فارسیزبانان را از آن استخراج کرد، اما تاکنون بررسی علمی مستقلی دربارۀ آن صورت نگرفته است. مقالۀ حاضر میکوشد استعارههای جهتی -یا به عبارتی دیگر چنانکه خواهد آمد بخشی از طرحوارههای تصویری- 500 بیت آغازین شاهنامه را بررسی کند که تا اوایل پادشاهی ضحاک را دربر دارد؛ استعارههایی مانند جفتهای متضاد بالا و پایین، راست و چپ، پیش و پس، درون و بیرون و مرکز و پیرامون.
Cognitive linguists such as Lakoff do not know linguistic knowledge of independent thinking and knowledge, and believe that linguistic knowledge is part of human cognition. They see metaphor as a good tool for figuring out how to think and behave language. The metaphor in cognitive linguistics is to substitute various conceptual domains; for example, imagine life as traveling, or imagine success as an abstract concept above. One of the main types of conceptual metaphors that linguists study is directional metaphors. They examine how concepts that are not tangible and tangible, and therefore cannot have a definite orientation, are in the language of orientation, and they speak their language up or down, left or right, or in such an exacting direction, and they speak about it. The Shahnameh is one of the most valuable Persian texts for cognitive linguistics studies. Because the formation of stories and expressions in the ancient periods of Iranian national history is rooted, it is possible to extract the cognitive infrastructure and many of the oldest Persian language mappings. But so far there has not been an independent study on it. The present article tries orientation metaphors - or in other words, as will be seen –or in other words some kind of image schemata- the five hundred beginnings of the Shahnameh that precedes the Zahhak kingdom; metaphors like the opposite pairs up and down, right and left, before and after , Inside and outside, and center and perimeter.
Machine summary:
مقالۀ حاضر ميکوشد استعاره هاي جهتي -يا بـه عبـارتي ديگـر چنان کـه خواهـد آمـد بخشـي از طرح واره هـاي تصـويري -٥٠٠ بيــت آغـازين شـاهنامه را بررســي کنـد کـه تـا اوايــل پادشـاهي ضـحاک را دربــر دارد؛ استعاره هايي مانند جفت هاي متضاد بالا و پايين ، راست و چپ ، پيش و پس ، درون و بيرون و مرکز و پيرامون .
مقالۀ حاضر بـا هـدف نگـاهي نـو و علمـي بـه شـاهنامه و بـه کـار گـرفتن ديـدگاه هاي زبان شناسانه در شناخت اين متن ، نخست به معرفي انـواع اصـلي اسـتعارة مفهـومي و نشـان دادن نمونه هايي از هر يک در شـاهنامۀ حکـيم ابوالقاسـم فردوسـي ميپـردازد، سـپس بـه بررسي ٥٠٠ بيت نخست شاهنامه (از آغاز کتاب تا اوايل پادشاهي ضـحاک) و طبقه بنـدي دلالت ها و حوزه هاي مقصد يکايک استعاره هاي جهتي يادشده (بـالا، پـايين و...
يعني پيش از کيومرث ) نمـود بيشـتري دارنـد؛ زيـرا بخش هـاي بعـدي براي توصيف صحنه ها، بيشتر به جهت هاي واقعي نياز دارنـد؛ مـثلاً بـا يـک جسـت وجوي ساده نرم افزاري ميتوان ديد که واژة «چپ » ٨٢ بار در شاهنامه آمده و معمـولاً يـا در بيـان قرار گرفتن اجزاي لشکر و فرماندهان چپ و راست آن است که هيچ معناي منفي و پستي ندارد -زيرا ميسرة لشکر را نيز به فرماندهاني هم درجۀ فرماندهان ميمنه ميسپرده اند- يا در قالب عبارت «چپ و راست » و به معني مجازي «همه جا» آمده است .