Abstract:
هدف اصلی پژوهش، ارائه الگوی اندیشهورزی با محوریت دیدگاههای مقام معظم رهبری میباشد. برای نیل به این هدف، با استفاده از روش ترکیبی اکتشافی، دادهها در دو مرحله (کیفی و کمّی) جمعآوری شد. در ابتدا، ضمن مطالعه ادبیات تحقیق، از طریق مصاحبه با 11 نفر از خبرگان که با روش نمونهگیری نظری انتخاب شدند، مؤلفههای کلیدی اندیشهورزی در قالب 85 مفهوم کلیدی، 15 زیر معیار و 5 معیار شناسایی گردید. در بخش کیفی، با استفاده از روش دلفی، تعداد 20 نفر از پانلیستها، پس از چهار راند، در مورد مؤلفههای اندیشهورزی به اتفاقنظر دستیافتند و مدل تحقیق ارائه گردید و اعتبار بخش کیفی نیز، از طریق ضریب هماهنگی کندال (k=0.89) مورد تأیید قرار گرفت. بر مبنای یافتههای حاصل از مرحله کیفی، پرسشنامه بخش کمّی طراحی شد که پس از سنجش روایی ظاهری، محتوا (روش لاوشه) و همچنین روایی سازه (تحلیل عاملی اکتشافی و تأییدی)، پایایی آن با روش آلفای کرونباخ، مقدار آن 93/0 برآورد شد و از طریق مشارکت 108 نفر از پژوهشگران دانشگاه جامع امام حسین (ع) که با روش نمونهگیری تصادفی 84 نفر از آنها انتخاب شدند، اجرا گردید. روش تجزیه و تحلیل اطلاعات در بخش کمّی، از طریق نرمافزار «SPSS» و همچنین «Lisrel» اجرا شد. یافتههای پژوهش، ارائه الگوی اندیشهورزی میباشد که شامل معیارهایی از قبیل: راهبرد، مبانی اندیشهورزی، دیدگاه اسلام، گفتمان رهبری و پیامدهای اندیشهورزی است، که بیشترین امتیاز فریدمن مربوط به مبانی اندیشهورزی با مقدار 44.72 و کمترین امتیاز مربوط به راهبردها با امتیاز 40.65 میباشد؛ بر همین اساس، میتوان به این نتیجه دست یافت، که در صورت توجه سازمانها به پارادایم اندیشهورزی، میتوان شاهد ظهور سازمانهایی با ویژگیهای دانشآفرینی و یادگیرنده بودن باشیم.
The main purpose of this study is to design a thought model based on the Supreme Leader's views. To achieve this goal, data were collected in two qualitative and quantitative phases using mixed explorative method. Initially, having reviewed the literature, the researchers identified the key components of thinking as 85 key concepts, 15 sub-criteria, and 5 criteria through interviews by 11 experts selected by theoretical sampling method. In the qualitative phase, using Delphi method, 20 panelists reached a consensus on thought components after four rounds, and the research model was designed. The validity of qualitative part was confirmed by Kendall's coefficient (k = 0.89). A quantitative questionnaire was designed based on the findings of the qualitative phase. The face validity, content validity (Lawshe method), as well as construct validity (exploratory and confirmatory factor analysis) were estimated to be as much as 0.93 by Cronbach's alpha by the participation of 108 researchers at Imam Hussein Comprehensive University, 84 of whom were selected by random sampling method. The data analysis was performed in the quantitative phase through SPSS as well as LISREL software. The findings provided a thought model including the strategy of the bases of thinking, the view of Islam, the discourse of the leadership, and the outcome of thinking, of which highest score of Friedman's method was given to thinking (44.72), and the lowest score was given to strategies (40.65). Hence, it can be concluded that if organizations consider thinking paradigm, we may observe the emergence of learning and knowledge creating organizations.
Machine summary:
از طرفي، با توجه به اين که مقام معظم رهبري براي اولين بار موضوع انديشه ورزي را در جمـع بسيجيان و سپس در بدنه سپاه پاسداران مطرح نمودنـد، از طرفـي، يکـي از مراکـز سـپاه کـه داراي نظريه پردازان و تحليل گراني ميباشد که با تسلط بر تئوريها از تجربه و دانش خود براي گشـودن گره هاي مديريتي در موضوعات مختلف مورد نياز سپاه ، ارائه طريق ميکنند، دانشگاه امـام حسـين (ع ) ميباشد؛ بنابراين سؤال اصلي اين پـژوهش ، نداشـتن مـدل بـراي حـوزه انديشـه ورزي اسـت و همچنين مؤلفه هاي کليدي تأثيرگذار بر حوزه انديشه ورزي کدام اند؟ چگونه ميتوان اين مؤلفـه ها را احصاء کرد؟ چگونه ميتوان از رهگذر شناخت اين مؤلفه ها، يک مـدل بـراي انديشـه ورزي بـا محوريت ديدگاه هاي مقام معظم رهبري ارائه نمود؟ و سپس اين مؤلفـه هـا و معيارهـا چـه اولـويتي دارند؟ 1- Ameyaw et al 68 مباني نظري و پيشينه پژوهش انجمن هاي خبرگي ايده انجمن هاي خبرگي ١ حدود ٢٥ سال است که به وجود آمده است ؛ به عبارت ساده ، انجمن هاي خبرگي به گروه هايي از افراد اشاره مي کنند که به مشکلات زندگي واقعي يا موضوع هاي حساس و مهم توجه مي کنند و بر اين اساس ، به طور منظم با هم تعامل دارند تا با هم و از طريق يکديگر، ياد بگيرند (ونگر٢، ٢٠١٠).