Abstract:
ارتباط خداوند با انسان، صرفاً از طریق وحی تشریعی بر پیامبران نیست؛ بلکه بر غیر پیامبران هم وحی میشود که از آن به وحی تسدیدی یا وحی تأییدی یا الهام، تعبیر شده است. این پژوهش که به روش توصیفی – تحلیلی، انجام شده در صدد پاسخ به این پرسش است که اولاً انواع وحی الهی چیست و ثانیاً تفاوت وحی تسدیدی با سایر اقسام وحی چیست؟ نتایج پژوهش، گویای این است که در «وحى تسدیدی»، خداوند، هر بنده مؤمنی را که قصد و نیت انجام کارهای خیر دارد، در انجام کار خیر از طریق الهام تأیید میکند. این وحی که شامل حال پیامبران، امامان معصوم و اولیای الهی است، از نظر ماهیت، تفاوتى با الهام ندارد و به عبارت دیگر، وحی تسدیدی، همان الهام به انجام عمل است؛ اما بین وحی تسدیدی با وحی تشریعی و تحدیث، تفاوتهای دقیقی وجود دارد.
The relationship of God with the human is not merely through prophetic revelation to the prophets; but also to non-prophets, which is interpreted as a directive revelation or an affirmative or inspiration. This descriptive-analytic study seeks to answer the question of what are the types of divine revelation and secondly what is the difference between the Tasdiri (Directive) revelation and the other divine revelation? The results of the study show that in the "Directive revelation", God confirms every believer who intends to do good by inspiration. This revelation, which includes the prophets, the infallible Imams, and the patrons of Allah, has no different in nature from inspiration; in other words, the Directive revelation is the same as inspiration to do action; But there are exact differences between Tasdidi (Directive) and Prophetic Revelations with narrating.
Machine summary:
(306/14 به نظر علامه ، آيه شريفه ﴿و جعلْناهمْ أئمّۀً يهْدون بأمْرنا، و أوْحيْنا إليْهمْ فعْل اْلخيْـرات ﴾ بر اين معنا دلالت دارد، که عمل امام هر چه باشد خيراتي است که خـودش بسـوي آن هـا هدايت شده ، نه به هدايت ديگران ، بلکه به هدايت خود، و به تأييد الهـي و تسـديد ربـاني، چون ميانه اين دو تعبير «و اوحينا الـيهم ان افعلـوا الخيـرات : مـا بايشـان وحـي کـرديم کـه خيرات را انجام دهيد» با تع ير ﴿و أوْحيْنا إليْهمْ فعْل اْلخيْرات : را بايشان وحي کرديم ﴾ فـرق است ؛ زيرا در اولي ميفهماند که امامان آنچه ميکنند خيرات و تاييد آسماني است ، و اما در وحي اين دلالت نيست ، يعني نمي فهماند که اين خيرات از امامان تحقق هم يافتـه ، تنهـا ميفرمايد : ما بايشان گفته ايم کار خوب کنند، و اما کار خوب مـي کننـد يـا نمـيکننـد نسبت بان ساکت است و در تعبير دوم ، فرقي ميانـه امـام و مـردم عـادي نيسـت ؛ چون خدا به همه بندگانش دستور داده که کار خوب کنند- البته بعضي ميکنند و بعضي نميکنند؛ ولي تعبيـر اول مـيرسـاند کـه ايـن دسـتور را انجـام داده انـد (طباطبائي، ١٤١٧: ٢٧٤/١).
(239/14 :1378 آيت الله جوادي آملي ضمن بيان اينکه بر اسـاس نظـر برخـي مفسـران ، منظـور از روح القدس در آيه «قلْ نزّله روح اْلقدس منْ رّبک باْلحق » (النحل /١٠٢) و به قرينه آيه ﴿قلْ منْ کان عدوّا لجبْريل فإّنه نزّله علي قلْبک بإذْن الّله ﴾ (البقره /٩٧) جبرئيـل اسـت ؛ مـي گويـد: «نزول روح القدس به اين معنا ويژه انبياست و به ندرت بر غير انبيا نازل ميشود؛ ولي براي تسديد، نه براي آوردن وحي تشـريعي؛ نظيـر نـزول او بـر صـدّيقه طـاهره (کلينـي، ١٤٠٧: ٤٥٨/١)؛ که ملاحـم و معـارف را بـه آن حضـرت القـا مـيکـرد، نـه احکـام تشـريعي را» (جوادي آملي ، ١٣٩١: ٢٦٥/٢٤).