Abstract:
عشق یکی از اصول اساسی در جهانبینی عرفانی و از محوریترین آموزههای صوفیانه است. از سویی عشق از مباحث عمدهی روان شناسی نیز به شمار میرود. با توجه به تأثیر شدید وین دایر(1940- 2015م) از ایدئولوژی شاعران و نویسندگان عارف، این مقوله در آثار وی نیز از اهمیّت به سزایی برخوردار گشته و به نقطهی کلیدی در اندیشه و تفکر او بدل شده است. میان دیدگاه میبدی (متوفی 480 ه.ق) و مولوی (604- 672 ه.ق) با وین دایر مشترکات زیادی از جمله: فطری بودن عشق، پاکبازی در راه عشق، تسلیم در برابر معشوق و ذکر مدام و... نام برد. «عشق» به خداوند گره خوردهاست بهگونهای که سالک جز خدا چیزی را در نظر ندارد و بدون همراهی عشق الهی هیچ کاری پیش نخواهد برد. در مقالهی حاضر، با تکیه بر روش توصیفی- تحلیلی و رویکرد تطبیقی، دیدگاه میبدی پیرامون مؤلّفههای عشق و کمالطلبی با نظرات وین دایر و مولوی مقایسه شده است. تحلیل آراء این سه شخصیّت نشان میدهد که در ساختار مردمگرای عشق، موضوعاتی چون توجّه به مفاهیم اساسی اخلاقی انسانی، دوری از ذمایم و رذایل اخلاقی مشترک بوده است. با استناد به یافتههای این بررسی میانرشتهای، اندیشهی شکوفا بودن عشق به اثبات میرسد.
Love is one of the basic principles in the mystical worldview and one of the most important teachings of Sufism. On the one hand, love is also a major topic of psychology. Given the fact that Wayne Dyer (1940-2015) has been extremely influenced by the ideology of mystic poets and writers, this category has become of great importance in his works and has become a key point in his thought. There are many similarities between the views of Meybodi (d. 480 AH), Molavi (604-672 AH) and Wayne Dyer, including: love being innate, the solitaire in the way of love, the surrender to the lover and the constant mentioning to name a few. "Love" is tied to God in a way that the seeker does not consider anything other than Allah, and nothing will advance without the accompaniment of divine love. In the present article, based on the descriptive-analytic method and the comparative approach, Meybodi's view on the components of love and perfectionism is compared with Wayne Dyer and Molavi’s views. Analyzing these three characters shows that in the popularist structure of love, issues such as attention to basic human-moral concepts, evasion of moral vices have been common. Based on the findings of this cross-sectional study, the idea of the flowering of love is proven
Machine summary:
مولانــا هــم بــا اشــعار زيبايش درباره ي عشق چنين ميگويد: هرچـه گويم عشق را شـرح و بيان چـون به عشق آيم ، خجل باشـم ز آن گـرچه تفسير زبان روشنگـر است ليـک عشـق بي زبـان روشن تر اسـت چـون قلم اندر نوشتن مي شتـافت چون به عشق آمد، قلم بر خود شکافت (مولوي،١٣٩٣: ١١٤/١٣-١١٢) ٢- ٢- ويژگيهاي مشترک عشق در انديشـه ي ويـن دايـر بـا ميبـدي و مولوي در شرح و توصيف عشق ، شاخصه هـاي مشـترک بـين تفسـير عرفـاني ميبـدي بـا آثـار وين داير و مولوي به چشم ميخورد: ٢- ٢- ١- فطري بودن عشق عشق انسان به خدا، علاقـه اي فطـري و حيـرت و جذبـه اي مقـدس اسـت کـه جـان را به نور جمـالش منـور سـاخته و بـه آن رنـگ و صـبغه اي الهـي مـيدهـد.
هرگز نميرد آن که دلش زنده شد به عشق ثبت است در جريده ي عالــم دوام ما (حافظ ، ١٣٨٤: ١١) ريسماني را مجسـم کنيـد کـه آن چـه را کـه مـيخواهيـد بـر روي آن سـوار اسـت و طول ريسمان بينهايـت اسـت ، بـا ايـن حـال ايـن طنـاب بـه طريقـي نـامرئي گـرايش بــه ســوي شــما دارد و فقــط مســأله ، ايمــان و اعتمــاد شماســت مبنــي بــر ايــن کــه ميتوانيـد آن طنـاب را بـه سـوي خـود بکشـيد تـا هـر چـه بـه همـراه آن اسـت بـه زنــدگي شــما وارد شــود؛ امــا تنهــا هنگــامي کــه ظرفيــت لازم بــراي دريافــت آن را داشته باشيد، يا حتـي بـه آن نزديـک شـويد، مگـر آن کـه خويشـتن را جزئـي از نظـام الهي بنگريـد، بـه عبـارت ديگـر بـه جريـان نيـروي خداونـد در خويشـتن بـاور داشـته باشيد (داير،١٣٨٤: ٥٦).
هنگـامي کـه ايـن افکـار شـوم را از خــود دور مينماييــد، حضــور لطــف و صــفا و لــذت را احســاس ميکنيــد و ايــن يــک واکنش خـود جـوش بـه عشـق بـدون قيـد و شـرط اسـت ، زيـرا هماهنـگ بـا نيـروي خلاق و سازنده هستيد (داير،١٣٨٤: ١٧٢).