Abstract:
موضوع مقاله تبیین هیجان از دیدگاه روانشناسی و فلسفه اسلامی و روش ما، تحلیل محتوای کیفی، روش عقلی و روش انتقادی است. معنای لغوی هیجان در زبان فارسی، معادل جوش و خروش است که بر احساسات نسبتاً شدید دلالت دارد و معنای منفی دارد؛ زیرا از قوای غضب و شهوت ناشی میشود و در مقابل خردمندی است. اما در اصطلاح روانشناسی هیجان بار معنایی منفی ندارد. ولی میتواند کاربرد منفی یا مثبت داشته باشد. بر اساس یافتههای این پژوهش، «هیجانها »دارای ویژگیهایی هستند که عبارتند از: ناظر بودن آنها به بعد عاطفی انسان، متفاوت بودن آنها با انگیزش، داشتن نمود در ابعاد جسمانی، رفتاری و شناختی و انواع مثبت یا منفی و اولیه و ثانویه که ارزیابی شناختی تأثیر زیادی در آنها دارد. در تبیین هیجانها نظریههای فلسفیِ «برساختگرایی اجتماعی»، «پدیدههای زیستشناختی»، «اموری به مثابه شناختها»، «ارزیابیهای بدنمند» و «انواع طبیعی» وجود دارد که با نقد و بررسی این نظریهها، دریافتیم که نگاه انحصاری در هر یک از این دیدگاهها قابل پذیرش نیست. در فلسفه اسلامی ـ با توجه به دیدگاههای فارابی، ابنسینا، مسکویه و علامه طباطبایی ـ در مورد هیجان میتوان گفت: هیجانها در قوه نزوعیه که یکی از قوای نفس حیوانی است بهوجود میآیند و در کیف نفسانی، از قسم حال در خُلقها هستند و در ضمن دو قوه شهوت و غضب نمودار میشوند. هیجانهایی از قبیل تعجب، خجالت، بیم و امید، از اختصاصات انسان است.
The subject matter dealt with by the author is to explain emotion in the views of Islamic psychology and Philosophy; the method adopted is the qualitative analysis of the contents through rational method and Critical method. The literal meaning of emotion, in Persian Language, is jush and khurush denoting rather strong and negative feelings which come from the faculties of wrath and lust against wisdom. In the terminology of psychology, however, emotion may carry both negative and positive meanings. According to the findings of this research, emotions exhibit characteristics such as: that they concern sentimental aspect of man, that they are different from motivation, and that they express themselves in bodily behavioral and cognitive aspects of all negative or positive and primary or secondary feelings, the cognitive assessment of which reflects high influence on them. In the course of explanation of emotions, there are philosophical theories such as “social constructivism”, “biological phenomena”, “issues as cognitions”, “bodily assessments”, and “natural species”. The examination of those theories proves that the exclusive look in each of those views is not acceptable. In the Islamic philosophy -considering the views of Farabi, Ibn Sina, Ibn Miskawah and Allamah Tabatabaii- we can say: emotions come into being in the impulsive faculty which is one of the animal faculties of the soul. As the psychic quality, they inhere in tempers and fall under the two faculties of lust and wrath. Emotions such as wonder shyness fear and hope are peculiar to mankind.
Machine summary:
در فلسفه اسلامی ـ با توجه به دیدگاههای فارابی، ابنسینا، مسکویه و علامه طباطبایی ـ در مورد هیجان میتوان گفت: هیجانها در قوه نزوعیه که یکی از قوای نفس حیوانی است بهوجود میآیند و در کیف نفسانی، از قسم حال در خُلقها هستند و در ضمن دو قوه شهوت و غضب نمودار میشوند.
از نگاه جرالد كلور 2 (1992)، هيجانهاي منفي مانند احساس ترس، غم، گناه و خشم هرچند ناخوشايند است، اما اين دسته نيز داراي محاسني براي ما هستند؛ ازجمله اینکه: Fredrickson ,B.
اما هنگامي كه ديگران رفعت روحاني و متعالي خود ما را مورد انتقاد قرار ميدهند و آنها را چيزي جز جلوههاي تمايلات اندامي ما نميخوانند، ناراحت و خشمگين ميشويم؛ زيرا ميدانيم كه خصوصيات بدني ما هرچه باشد، بههرحال حالات ذهني ما بهمثابه الهاماتِ حقيقتي زنده، داراي ارزش ذاتي خاص خودند و دراينحالت ميخواهيم كه زبان تمام اين مادهگرايي پزشكي خاموش گردد.
اين نظريهها عيناً از كتاب راهنمای راتليج برای فلسفه روانشناسی 1 (سيمونز و كالوو، 2009م، فصل33 ) گزارش شده که در ادامه به بررسي آنها ميپردازيم: الف) هيجانها بهعنوان برساختهای اجتماعی 2 این دیدگاه که هیجانها در آن توسط اجتماع ساخته شدهاند، بر آن است که هیجانها ریشه در کارکردهای فرهنگی دارند و با آن تعریف میشوند و یا حتی تعیّن مییابند.
اين معنا نيز حداقل در مورد هيحانهاي پايه محتمل است؛ زيرا تفاوت ميان هيجان خشم و ترس و ايندو با شادي، كاملاً قابل توجه است و نميتوان اينها را در ذيل يك نوع يا اقسام يك نوع دانست.