Abstract:
مقدمه
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه علی سبک دلبستگی با بنیان های اخلاقی از طریق واسطه گری هویت اخلاقی انجام شد.
روش
برای انجام این تحقیق ۲۸۵ نفر از دانشجویان مقطع کارشناسی دانشگاه های یاسوج با روش نمونه گیری خوشه ایچند مرحله ای انتخاب شدند. در این پژوهش برای جمع آوری اطلاعات از ۳ پرسشنامه برگرفته از منابع معتبر شامل سبک دلبستگی هازن و شیور، پرسشنامه هویت اخلاقی آکینو و رید و پرسشنامه بنیان های اخلاقی هایت و گرام، استفاده گردید. تجزیه و تحلیل داده ها در این پژوهش با روش تحلیل مسیر انجام شد.
یافته ها
نتایج تحلیل داده ها نشان داد که مدل با داده های این پژوهش برازش مناسبی دارد. در این پژوهش هیچ یک از سبک های اجتنابی و دوسوگرا، قادر به پیشبینی هویت اخلاقی و بنیان های اخلاقی نبودند. مسیر مستقیم سبک دلبستگی ایمن با ابعاد هویت اخلاقی (درونی سازی و نمادیسازی) معنادار بود. همچنین مسیر مستقیم بعد درون یسازی هویت اخلاقی به ابعاد بنیانهای اخلاقی (مراقبت، انصاف، وفاداری به گروه، احترام به مرجعیت و خلوص) معنادار بود. اما مسیر مستقیم بعد نمادیسازی هویت اخلاقی با بعد انصاف از بنیان های اخلاقی معنادار نبود. سبک دلبستگی ایمن، غیرمستقیم و از طریق هویت اخلاقی با همه ابعاد بنیان های اخلاقی (مراقبت، انصاف، وفاداری به گروه، احترام به مرجعیت و خلوص) ارتباط داشت. این بدان معناست که سبک های دلبستگی با تاثیر بر هویت اخلاقی میتوانند باعث بروز رفتارهای اخلاقی شوند.
نتیجه گیری
سبک دلبستگی ایمن که در دوران کودکی شکل می گیرد، باعث التزام درونی به اخلاق، به صورت یک هویت اخلاقی، می شود و این التزام می تواند منجر به بروز رفتارهای اخلاقی شود. به عبارت دیگر، افراد با سبک دلبستگی ایمن، به دلیل اعتماد به خود و دیگران، ارزش های اخلاقی را جزئی از هویت خویش می دانند که نتیجه این امر، انجام فعل اخلاقی در همه موقعیت ها است.
Introduction. The aim of this study was to investigate the causal relationship attachment with moral foundations of moral identity through mediation.
Methods. For this purpose 285 undergraduate students were selected from the state universities of Yasuj through multi-stage random sampling. Participants answered three questionnaires including Hazan and Shaver Attachment Scale Questionnaire, Aquino and Reed Moral Identity and Moral Foundations Questionnaire by Haidt and Graham. Structural equation modeling was applied for data analysis.
Results. Findings showed that the model had a good fitness with the research’s data. In this study, none of avoidant, and ambivalent styles were able to predict the moral identity and moral foundations. Direct path secure attachment with dimensions of moral identity was significant. The direct path internalization aspects of moral identity to moral foundations (caring, fairness, loyalty to the group, respect for authority and purity) was significant. But the direct path symbolization of identity to fairness of moral foundations was not significant. Secure attachment style, indirectly, through moral identity with all aspects of moral foundations (caring, fairness, loyalty to the group, respect for authority and purity) was significant.
Conclusions. Secure attachment formed in childhood can cause internal commitment to ethics, and moral identity. can lead to moral behavior .In other words, people with secure attachment style, trust to him/herself and others, Then moral values become a part of their identities, and are willing to do moral behavior in all situations.
Machine summary:
کليد واژگان : سبک دلبستگي، هويت اخلاقي، بنيان هاي اخلاقي The causal relationship of attachment styles with moral foundations through the mediation of moral identity Somayeh Hassannia Farhad Khormaee Razieh Sheykholeslami Abstract Introduction.
Participants answered three questionnaires including Hazan and Shaver Attachment Scale Questionnaire, Aquino and Reed Moral Identity and Moral Foundations Questionnaire by Haidt and Graham.
بعضي از محققان نشان داده اند که دلبستگي پيامدهايي براي بهزيسـتي شخصي و انطباق عاطفي (ميکولينکر، فلوراين و ولـر، ١٩٩٣)، عـزت نفـس و مقابلـه بـا مشـکلات (اوليبس و کولينز، ١٩٩٨)، نگرش هـاي ناکارآمـد (ربـرت ، گوتليـب و کسـل ، ١٩٩٦)، درونـيکـردن احساس تنهايي، حس انسجام ، اميد (آل ياگون و مارگاليت ، ٢٠١٣)، هيجانـات اخلاقـي١ (کوچانزکـا، فورمن ، آکسان و دونبار، ٢٠٠٥)، روابط بين فردي (احمديان ، شمسايي و رحيمي رهبر، ١٣٩٣؛ گلسون و فيتگرالد، ٢٠١٤)، رضايت از زندگي (نظري چگيني، بهروزي، مهرابيزاده هنرمند و هاشمي شـيخ - شباني، ١٣٩٢)، هويت اخلاقي ٢ و درونيکردن ارزش هاي اخلاقي (کوچانزکا، ٢٠٠٢الف ) خودتنظيمي (قائديفـر، عبدخـدايي و آقامحمـديان ، ١٣٩٢؛ پروساسـيا، وروتـر و گاسـتيگليون ، ٢٠١٤)، رضـايت زناشويي (احمدزاده ، فرامرزي، شمسـي و صـمدي، ١٣٩١؛ مانـدلا و لاتوسـک ، ٢٠١٤)، بنيـان هـاي اخلاقي ٣ (کولا، سلترمن ، لاير و گرام ، ٢٠١٣) دارد.
با توجه به آنچه که گفته شد و متناسب با نظريه شناختي اجتماعي آکينو و ريد (٢٠٠٢) و نظريه بنيان هاي اخلاقي هايت و گرام (٢٠٠٧)، اين پژوهش بر آن است تا طي يک مدل ، روابط علي بـين سبک دلبستگي با بنيان هاي اخلاقي را از طريق واسطه گري هويت اخلاقي را که در پـژوهش هـاي قبل به صورت يک مدل منسجم بررسي نشده بود، آزمون نمايد.