Abstract:
میشل بربا (2001) و دوگ لنیک و فرد کیل (2005) دو مدل مختلف از هوش اخلاقی ارائه دادهاند. این مقاله میکوشد با مروری بر اصطلاح هوش اخلاقی به بررسی، مقایسه و نقد این دو مدل بپردازد. هر دو مدل، نگاهی این دو مدل دارای اشتراکات قابل توجهی هستند. از سوی دیگر، در زمینه اهداف، روشها و جغرافیای نظری دارای تفاوتهایی هستند. از جمله انتقادات وارد بر این دو مدل این است که هیچیک از این دو تبیین فلسفی و/ یا علمی روشنی از مبانی خود ارائه ندادهاند. علاوه بر این، چیستی فضائل و چگونگی انتخاب آنها در هر یک از دو مدل مورد سوال است. همچنین تعریف مفهومی و ارتباط مفهومی فضیلتهای اخلاقی نیز در هر یک از این دو مدل مورد غفلت واقع شده است. از این رو، به نظر میرسد، با توجه به کاستیهایی که این دو مدل دارند، اتکا به آنها به عنوان نظریههایی در باب هوش اخلاقی محل اشکال باشد. از جمله نکات قابل توجه در نظریههای هوش اخلاقی این است که هوش اخلاقی تفکر اخلاقی و عمل اخلاقی را به هم پیوند میزند؛ این در حالیست که فاصله میان نظر و عمل اخلاقی یکی از چالشهای مهم در حوزه فلسفه و روانشناسی است.
Michele Borba (2001) and Doug Lennick and Fred Kiel (2005) suggested two models of moral psychology. This paper tries to investigate moral intelligence and evaluate these two models. Both models have remarkable similarities. On the other hand, these two models have differences in their aims, methods and theoretical domains. These models are subjected to some critiques; they do not present any clear philosophical and/ or scientific explanation for their foundations. The essence of virtues and the methodology they are selected is also questionable. Besides, conceptual definition and conceptual relevance of moral virtues seems neglected in both models. This is notable that these models connect moral thinking with moral action, while the gap between moral theory and practice is an important challenge in the areas of philosophy and psychology.
Machine summary:
دوفصل نامۀ علمی (مقالۀ علمی ـ پژوهشی)، سال دوازدهم ، شمارة اول ، بهار و تابستان ١٤٠٠، ٢٣٣ – ٢٥٧ هوش اخلاقی: بررسی تفکر و عمل اخلاقی در مدل بربا و مدل لنیک و کیل پریسا گودرزی * محسن شعبانی ** چکیده میشل بربا (٢٠٠١) و دوگ لنیـک و فـرد کیـل (٢٠٠٥) دو مـدل مختلـف از هـوش اخلاقـی ارائه داده اند.
از جمله نکات قابل توجه در نظریـه هـای هـوش اخلاقـی ایـن اسـت کـه هوش اخلاقی تفکر اخلاقی و عمل اخلاقی را به هم پیوند میزند؛ این در حالیست که فاصـله میان نظر و عمل اخلاقی یکی از چالش های مهم در حوزه فلسفه و روان شناسی است .
از نظر لنیک و کیل هوش اخلاقی عبارت است از ظرفیت ذهنی ما بـرای تعیـین ایـن کـه اصول انسانی جهان شمول چگونه باید برای ارزش ها، اهداف و اعمـال شخصـی مـا بـه کـار گرفته شود.
یکپـارچگی عبـارت اسـت انجـام دادن چیـزی کـه درست است نه فقط برای من بلکه برای دیگران ؛ مسئولیت پذیری یعنی مسـئول بـودن بـرای اعمال و نتایج اعمال خود (حتی اگر آن نتـایج ناخواسـته باشـند)؛ شـفقت یعنـی مراقبـت از دیگران (به وجود آوردن حال و هوایی که مردم مراقب دیگران باشند و به آن ها کمک کننـد، چه زمانی که از آن ها درخواست میشود و چه زمانی کـه درخواسـت نمـیشـود)؛ و نهایتـاً بخشایش عبارت است از مدارا با اشتباهات و نقـص هـای خـود و دیگـران (کـه بـه معنـای پایین آوردن استاندارها نیست )، و هم چنین مدارا و پذیرش دیدگاه هـا و شـیوه هـای دیگـران زمانی که با ما تفاوت دارند (که این به معنای ضعف در باورهای ما نیست ).