Abstract:
طاهربگ جاف، یکی از شاعران معاصر کُرد است که به دو زبان فارسی و کردی طبعآزمایی کرده است. با توجه به اینکه یکی از شیوههای بررسی آثار ادبی، بررسی سبکشناسانۀ آن است، نگارندگان این مقاله با هدف شناساندن این شاعر توانا به ادبدوستان با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی به بررسی غزلیات کُردی وی از این منظر پرداختند. حاصل پژوهش نشان داد که طاهربگ در بهکارگیری مختصات ادبی، بیشتر به تشبیه و اضافۀ تشبیهی گرایش داشته و صنعت تلمیح در بخش قابل توجهی از اشعار وی به کار رفته است. بخش اعظم مختصات فکری وی نیز به بیان عشق به محبوب، مدح نبی (ص) و ناپایداری دنیا اختصاص یافته است. بررسی مختصات زبانی نیز استفادۀ وی از اصطلاحات عربی در سرایش اشعار را به دست میدهد.
One of the methods of studying works of literature is stylistic studying. Style is the specific way of understanding and expressing of thoughts using words and terms choice and way of interpretation. In this method, internal and external aspects and also the three aspects of voice, meaning and image are considered. Taherbag Jaf is one of the contemporary Kurd poets. In the study of his literature, simile and added simile have the most frequency between his similes. Allusion also has the most usage in Taherbag’s poems. In his thought, expressing love to the beloved has the most share, and in studying his language it is clear that he has used many Arabic terms. The present study is going to introduce this Kurd poet and also examine the stylistic of his Kurdish sonnets, using Analytical-Descriptive method.
Machine summary:
به عبارت بهتر، «سبک هر کس ، روشي است که براي بيان انديشۀ خود برميگزيند، مشروط بـر اينکـه ايـن روش را خود ابداع کرده باشد يا حداقل با روش ديگران متفاوت باشـد» (محجـوب ، ١٣٤٥: ٤٩) و «سبک ادبي، ويژگي آثار يک نويسـنده يـا گروهـي از نويسـندگان اسـت کـه بـر مبنـاي جهان بيني مشترکي قرار دارد و به صورت ويژگيهاي مشـخص شـکل و محتـوا، خـود را پديدار ميسازد» (آريان پور، ١٣٥٤: ٧٨).
اهميت و استقلال يافته و امروزه به عنوان يک رشتۀ مسـتقل و بنيـادين در بين رشته هاي علوم انساني و اجتماعي، مطرح شده و در تعريـف آن چنـين آمـده اسـت : «سبک شناسي عبارت است از دانش شناسايي شيوة کاربرد زبان در سخن فـرد يـا گـروه ؛ همچنين در متن يا گروهي از متن ها» (فتوحي، ١٣٩١: ٩٢) که وظيفۀ آن به طور ويـژه ، بررسي ويژگيهاي ساختاري و محتوايي نثر نويسـندگان و شـعر شـاعران اسـت .
وي در بيت زير، روي زيباي محبوب را بـه سـان مـاه تابـان و لـب شيرين وي را شکروار دانسته است ؛ بايد دانست که ماه در ادبيات نماد زيبايي و شکر نيـز همواره نماد شيريني بوده است : قورباني روخت بم که شکه ستي به قه مه ر دا حه يراني له بت بم که ره واجي به شه که ر دا (جاف ، ١٣٨٠: ١٠) ترجمه : فداي رخ تو شوم که ماه را شکسـت داده و سرگشـتۀ لـب تـو هسـتم کـه سـبب شهرت شکر شده است .