Abstract:
ایالات متحده امریکا از گذشته تاکنون رویکردهای امنیتی مختلفی نسبت به خاورمیانه از جمله ایران اتخاذ کرده است. این گفتمانهای امنیتی نشات گرفته از شرایط ژئوپلیتیکی ایران، خلیج فارس، جایگاه انرژی، رژیم صهیونیستی، افراط گرایی در منطقه و همچنین نگرش امنیتی کشورهای دیگر از جمله روسیه بوده است. امریکا در چند دهه اخیر گفتمانهای امنیتی مختلفی همچون همگرایی با ایران و مقابله با ایران اتخاذ کرده است. در این راستا الگوهایی همانند عدم نفوذ کمونیسم در ایران، سیاست دوستونی نیکسون، مهار دوجانبه، همگرایی امنیتی گسترده با کشورهای حوزه خلیج فارس علیه ایران و ایران هراسی و هلال شیعی اتخاذ کرده است. آنچه که از اهمیت خاصی برخوردار است برجسته سازی نگرشهای امنیتی باعث عدم شناخت واقعیتهای ایران از سوی امریکا شده است، که این موضوع در شکلگیری و افزایش تنش امریکا با ایران تاثیرگذار بوده است.
The Analysis of Syrian Crisis (2004-2018) and the Islamic Republic of Iran’s InterestMohsen SadegiDr. Mohsen JalilvandAbstract:Since the past, US has adopted different security approaches towards the Middle East, including Iran. The security approaches resulted from a geopolitical condition of Iran, Persian Gulf, the role of energy, Israel, extremism in the region and Russia security approach. The US has pursued various security approaches towards Iran such as cooperation and confrontation. These approaches included the lack of commu-nism’s influence in Iran, two pillar policy, dual containment, security convergence with the Persian Gulf countries against Iran, Iran phobia and Shia crescent. The US doesn’t understand Iran’s realities because of its security approach, and consequently, it has an impact on tension between Iran and the US.Key Words: Security, Iran, US, Dual Containment, Persian Gulf
Machine summary:
به نظر استراتژيستهاي آمريكا، واشنگتن نيازي ندارد براي مقابله با ايران و عراق به طرف ديگري متكي باشد، بلكه بايد تا آنجا كه توان دارد حضور نظامي خود را در منطقه خليج فارس حفظ كند و بلندپروازيهاي نظامي ايران و عراق را مهار نمايد».
با چنين نگرشي نسبت به جمهوري اسلامي ايران، استراتژيستهاي دولت كلينتون بر اين باورند كه در حال حاضر شرايط لازم براي «مهار» ايران وجود دارد: اولاً با اضمحلال شوروي و نابودي بلوك شرق، آمريكا در منطقه خليج فارس و خاورميانه از وضعيت مطلوبي برخوردار است و آرايش نيروها در اين منطقه استراتژيك به نفع واشنگتن جريان دارد.
در مورد عراق كه از نظر نظامي پس از جنگ خليج فارس بگونه قابل ملاحظهاي «تعديل» شده است استراتژي مهار دولت آمريكا از طريق پيگيري اجراي قطعنامههای سازمان ملل دنبال ميشود.
مارتين اينديك طراح استراتژي مهار دوجانبه در اين باره گفته است: «آمريكا تلاش خواهد كرد متحدين اروپايي و ژاپني خود و همچنين ساير كشورهاي روسيه و چين را متقاعد نمايد كه كمك به ايران در زمينه كسب تسليحات هستهاي و يا امكاناتي كه بتواند تهديدي براي منطقه بشمار رود به نفع آنها نيست.
از سوي ديگر، كشورهاي عضو شوراي همكاري خليج فارس و در راس آنها عربستان از توان مالي بسيار بالايي برخوردارند، اما اين تواناييها به حالت راكد درآمده و آنها نميتوانند توانايي مزبور را به برتري استراتژيك تبديل و بين خود با ايران يا با عراق موازنهِ قدرت ايجاد كنند.