Abstract:
مبحث اسماء و صفات خداوند یک ی از مهمترین و شاید پردامنه ترین و پر گفتگوترین مباحثکلامی است که ذیل موضوع توحید مطرح م ی شود . نخستین پرسش ی که بعد از اثبات وجودخداوند بر ای متکلّمان به میان م ى آید، ویژگ ی ها و صفات خداوند است . در قرآن و روایات از اسماءو صفات خداوند سخن به میان آمده، و از طرف دیگر بر تنزیه خداوند نیز تأکید شده است؛ لذاهمواره این سؤال برا ی متکلّمان مطرح بوده است که چه نسبت ی میان ذات و صفات وجود دارد؟ وصفات خداوند غیر ذا تاند یا عین ذات؟ و صفاتْ قدی ماند یا حادث؟متکلّمان براساس گرایشها ی کلام ی خود، پاس خ های متفاوت و گاه متضاد ی به این پرسشها داده اندو نظریات مختلفی، از جمله عینیت، زیادت / غیریت و نیابت را طرح کرده اند
Divine names and attributes" is one of the most important, andperhapes polemic and contentious topics in Islamic theology which isposed under divine unity subject.The first question rised for theologians after demonstration of God'sexistense was on His qualities and attributes. In Quran and tradition,some names and attributes of God are mentioned, but there is anemphasis on God's transcendence too; therefore this question has beenalways posed for theologians that how is the alliance between essenceand attributes? Are attributes the very essence or other than it? Areattributes pre- existent or created?Theologians, accoding to their theological tendencies have answered tothese questions differently and even antithetically. They have providedseveral theories such as : identity, otherness, and vicarship.
Machine summary:
در قرآن و روايات از اسماء و صفات خداوند سخن به ميان آمده ، و از طرف ديگر بر تنزيه خداوند نيـز تأکيـد شـده اسـت ؛ لـذا همواره اين سؤال براي متکلمان مطرح بوده است که چه نسبتي ميان ذات و صـفات وجـود دارد؟ و صفات خداوند غير ذات اند يا عين ذات ؟ و صفات قديم اند يا حادث ؟ متکلمان براساس گرايشهاي کلامي خود، پاسخ هاي متفاوت و گاه متضادي به اين پرسشها داده اند و نظريات مختلفي ، از جمله عينيت ، زيادت / غيريت و نيابت را طرح کرده اند.
» او صفات ثبوتي را هفت صفت مي داند که عبارتنـداز: ١- قـدرت ، ٢- اراده ، ٣- علـم ، ٤- حيات ، ٥- سـمع ، ٦- بـصر، ٧- تکلـم (عبـدالرزاق لاهيجـي ، گـوهرمراد، ص١٥٩-١٨٧) از طرف ديگر وي از تمايز اسم و صفت نيز سخن به ميان آورده و گفتـه اسـت کـه هـر لفظي که بدون اعتبار صفتي از صفات ، برذات دلالت کند، آن را اسـم گوينـد، ماننـد رجل و زيد؛ و هر لفظي که بـه اعتبـار صـفتي از صـفات بـر ذات دلالـت کنـد، آن را صفت نامند، مانند قائم ، ضارب و احمر.
(بدوي ، همان ، ج ١، ص ٥٩٤) اشعري صفات علم ، قدرت ، حيات و اراده را براي خداوند اثبـات مـي کنـد و بـرآن است که اين صفات ازلي و قائم به ذات اويند؛ نه مي توان گفت کـه خـود اوينـد و نـه مي توان گفت که غير اويند.