Abstract:
ﺿﺮورت ﺣﻔﻆ و ﺻﯿﺎﻧﺖ از ﺑﺎﻓﺖﻫﺎی ﺷﻬﺮی ﺗﺎرﯾﺨﯽ ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻣﯿﺮاث ﮔﺮاﻧﻘﺪر آﯾﻨﺪﮔﺎن ﺑﺮ ﻫﯿﭻ اﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﺎ دﻏﺪﻏﻪی ﻫﻮﯾﺖ، ﭘﻮﺷﯿﺪه ﻧﯿﺴﺖ؛ اﻣﺎ ﻻزم ﺑﻪ ﯾﺎدآوری اﺳﺖ ﮐﻪ ﺣﻔﻆ ﺣﯿﺎت اﯾﻦ ﺑﺎﻓﺖﻫﺎ در ﮔﺮو ﺗﺎﻣﯿﻦ ﻧﯿﺎزﻫﺎی ﺟﺪﯾﺪ ﺳﺎﮐﻨﺎن آنﻫﺎﺳﺖ و ﺑﺨﺶ اﻋﻈﻤﯽ از اﯾﻦ ﻧﯿﺎزﻫﺎ ﺑﻪ واﺳﻄﻪی ﺳﺎﺧﺖ و ﺳﺎزﻫﺎی ﺟﺪﯾﺪ ﺑﺎ ﮐﺎرﺑﺮیﻫﺎی ﻣﺨﺘﻠﻒ و ﻣﺘﻨﺎﺳﺐ ﺑﺎ ﻧﯿﺎز روز ﺑﺮآورده ﻣﯽﺷﻮد. در اﯾﻦ ﻣﯿﺎن، رﺷﺪ ﺷﺘﺎﺑﺎن ﺷﻬﺮﺳﺎزی در ﻧﯿﻢ ﻗﺮن ﮔﺬﺷﺘﻪ و ﺗﺨﺮﯾﺐ ﺑﺎﻓﺖﻫﺎی ﺗﺎرﯾﺨﯽ ﺑﻪ ﺑﻬﺎﻧﻪی ﺗﺎﻣﯿﻦ اﯾﻦ ﻧﯿﺎزﻫﺎ، ﻧﺎﻇﺮان و ﺳﺎﮐﻨﺎن ﺑﺎﻓﺖﻫﺎی ﮐﻬﻦ را ﺑﺎ ﻣﺸﮑﻼت ﻣﺘﻌﺪدی در ادراک ﻓﻀﺎﻫﺎی ﺷﻬﺮی رو ﺑﻪ رو ﺳﺎﺧﺘﻪ، ﺣﺲ ﺗﻌﻠﻖ ﺑﻪ ﻣﺤﯿﻂ را از آﻧﺎن ﺳﻠﺐ ﮐﺮده و ﻣﯿﻞ ﺑﻪ ﺣﻀﻮر در اﯾﻦ ﺑﺎﻓﺖﻫﺎ را در ﻣﺮدم ﮐﻤﺮﻧﮓ ﻧﻤﻮده اﺳﺖ. در پی افزایش جمعیت شهرنشین و رشد بیرویه و پراکنده شهرها راهبرد توسعه درونزا (توسعه میانافزا) با هدف پاسخگویی به نیازهای جمعیت روبه رشد شهرنشین و استفاده مطلوب از فضاهای موجود شهری شکل گرفته است. رویکرد میان افزا یکی از مناسبترین روشهای مداخله در بافت تاریخی شهرهاست که توانایی ایجاد شرایط کافی برای ادامه ی حیات کالبدی و غیرکالبدی بافت تاریخی را دارد رویکردی بین رشتهای است که به همین دلیل باید در چارچوبی که حاصل تعامل میان معماری، شهرسازی و مرمت است، مورد بررسی قرار گیرد.
عدم توجه به این تعامل آسیبهای جبرانناپذیری را به ارزشهای بافتهای تاریخی در شهرها وارد کرده است و مانعی برای تحقق انتظارات از رویکرد های میان افزا به آن میشود. بدین منظور پژوهش حاضر با هدف ارزیابی اثرات رویکرد توسعه میان افزا در بهبود کالبدی- فضایی بافتهای تاریخی جهت جلوگیری از توسعه پراکنده شهر و هم چنین تبیین رویکرد میان افزا در بافت تاریخی در چارچوبی تعاملی میان حوزه های شهرسازی، معماری و مرمت است تا منجر به بررسی چیستی آن و تدوین الگوی طراحی معماری جهت استفاده طراحان به منظور طراحی ساختارهای جدید در بافتهای تاریخی شود صورت گرفته است که در اجرای این هدف، از روش تحقیق توصیفی- تحلیلی استفاده شده است. نتیاج کلی پژوهش حاکی از آن است که ﻫﺮ اﻧﺪازه اﻧﺘﻈﺎم ﺑﯿﻦ ﺳﺎﺧﺘﺎر ﻃﺮاﺣﯽﺷﺪه در ﺑﺎﻓﺖ و زﻣﯿﻨﻪی ﭘﯿﺮاﻣﻮن آن ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺑﺎﺷﺪ، ادراک اﻃﻼﻋﺎت ﻣﺤﯿﻄﯽ ﺑﺮای اﻧﺴﺎن آﺳﺎنﺗﺮ ﺑﻮده و ﺣﺲ ﺗﻌﻠﻖ ﺑﻪ ﻣﮑﺎن اﻓﺰاﯾﺶ ﻣﯽﯾﺎﺑﺪ و ﺳﺮزﻧﺪﮔﯽ اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﺑﺎﻓﺖ ﺣﻔﻆ ﻣﯽﺷﻮد.
Machine summary:
بدین منظور پژوهش حاضر با هدف ارزیابی اثرات رویکرد توسعه میان افزا در بهبود کالبدی- فضایی بافتهای تاریخی جهت جلوگیری از توسعه پراکنده شهر و هم چنین تبیین رویکرد میان افزا در بافت تاریخی در چارچوبی تعاملی میان حوزه های شهرسازی، معماری و مرمت است تا منجر به بررسی چیستی آن و تدوین الگوی طراحی معماری جهت استفاده طراحان به منظور طراحی ساختارهای جديد در بافتهای تاريخی شود صورت گرفته است که در اجرای این هدف، از روش تحقیق توصیفی- تحلیلی استفاده شده است.
مقدمه هستههای تاریخی شهرها به عنوان میراث فرهنگی و اجتماعی هر جامعهای شناخته میشوند اما فرسودگی و تخریب ناشی از گذر زمان و حذف تدریجی و یا تغییر عملکرد برخی بناها در بافتهای تاریخی نیاز به توسعههای درون بافتی و میانافزا را مطرح میسازد، این توسعهها در صورتی که ناموزون، بدون توجه به زمینه و به گونهای شتابزده صورت پذیرد، منجر به ناهماهنگی و مخدوش شدن بافت قدیم میشود.
به طور کلی سعی بر این است که با توجه به ارزشهایبافت تاریخی و حفظ اصالت و یکپارچگی آن، به اصول و الگوهایی برای طراحی بنای جدید در زمینه تاریخی دست یابیم، به طوری که این بنا در عین احترام به زمینه تاریخی خود، به توسعه بافت نیز کمک نموده و حیات و پویایی اجتماعی و اقتصادی را به آن بازگرداند.
این ملزومات حقیقتا طراحان را به سمت استفاده از «رویههای تاریخی» – یا به تعبیر نگارنده «سنت» به ویژه در مناطق توسعه مجدد و میان افزا هدایت خواهد کرد و نهایتا در منشور این گروه در فصل منطقه: کلان شهر، شهر و روستادربند چهار صریحا اعلام میکند توسعههای میانافزا در بافتهای شهری موجود از منابع محیطی، سرمایههای اقتصادی و بافت اجتماعی صیانت مینماید (Watson, 2003, 3, 10-13).