Abstract:
قرونٌ عديدةٌ مضتْ وانقضتْ ولا يزال المولويّ مالئ الدنيا وشاغلَ العارفين الذائقين الألمَ الوجوديّ، السالكين، الباحثين عن الحقيقة، يستقصون الهدايةَ ويتوخّون الكمال طيلةَ القرون.لقد صار المولويُّ بعدَ أنْ ألقى ضَرمةً في القلوب المحروقة ثريّا في سماء الأدب العرفانيّ ، واصفًا نفسَه أنّه "صيقلُ الأرواح". لم يبقَ تأثيرُ جلال الدين الروميّ محصورًا في المنزلة الرفيعة التي احتلّها في الأدب الفارسيّ، وإنّما نال منزلةً كبيرةً في الآدابِ والحضارةِ الإسلاميّةِ عامّةً. ومن الذين تأثّروا بشعره العرفانيّ الشيخ البهائيّ [ بهاء الدين العامليّ] في بعض شعرِه العربيّ والفارسيّ ... يهدف هذا البحث إلى الإجابة عن هذا السؤال المحوريّ ، وما يتفرّع عنه من أسئلةٍ فرعيّة: ما هي نقاط الالتقاء بین المولوي والبهائيّ بالنسبة إلى موضوع التصوّف والعرفان بمعنى معرفة الله الحقّ المتعالي ، هذه المعرفة التي لا تُحصّل إلّا من طريق تصفيةِ الباطن، وتجليةِ السرّ، وتحليةِ الروح، كما يعتقد به السالكون الذين يطوون طرقَ الكمال.
شاید بعضی این سوال را مطرح کنند که در اوضاع و احوال کنونی که بشریت از بحرانهای فراوانی رنج می برد ،سخن گفتن از شعر و شاعران عرفانی چه اهمیت وضرورتی دارد ؟ می توان به این سوال اینگونه جواب داد:
درست است که پیشرفتهای بشری در عصر علم و گسترش تکنولوژی باعث شده انسان اسمان و زمین را به تسخیر خویش دراورد و اسباب اسایش و راحتی خود را فراهم سازد و غرايز خویش را سیراب سازد ، اما این انسان در درک ماوراء طبیعت و ارضاء این بخش از حسش ناتوان و درمانده است . از سوی دیگر اندیشمندان دینی یا فقیهان اهل ظاهر یا اندیشمندان .... در فهم و درک این حقیقت یا تفهیم ان به عوام درمانده اند.بنابراین بازگشت به شعر عرفانی و صوفیانه چه در سطح جهانی و چه در جهان اسلام ان نوعی بازگشت به میراث روحانی و اصول ارزشمند است که بتواند از درد و رنج انسان امروزه بکاهد و خوشبختی را هرچند اندک به او بچشاند.
قرنهای متمادی سپری شد؛ ولی مولوی همچنان پر کننده دنیا و فکر و خیال عارفان درداشنا و رهروان و جویندگان حقیقت است کسانی که در طول قرنها در پی هدایت و در ارزوی رسیدن به کمال هستند. مولوی بعد از اینکه اتشی در دلهای سوخته اندخت به ثریایی در اسمان ادبیات عرفانی تبدیل شد و خود را صیقل دهنده جانهان توصیف کرد. تاثیر جلال الدین رومی به جایگاه بلند او در ادبیات فارسی منحصر نمیشود؛ بلکه به جایگاه والایی در ادبیات و بهطور کلی تمدن اسلامی دست یافته است. شیخ بهایی [بهاء الدین عاملی] از جمله کسانی است که در برخی از شعرهای عربی و فارسی خود از شعر عرفانی مولانا تاثیر پذیرفته است. هدف این پژوهش پاسخ به این سوال اساسی و دیگر سوالهای برامده از ان است:
وجوه اشتراک میان مولوی و بهایی در موضوع تصوف و عرفان به معنای شناخت خدای بزرگ چیست این شناختی که به اعتقاد رهروانی که راه کمال را پیمودهاند جز از طریق پالایش درون و اشکار کردن راز و اراستن روح حاصل نمیشود.
Machine summary:
هذه الروح التي أنعم ﷲ علیها بمعرفته في عالم القدس، لا تنفكّ قلقة جزعة بعد الهبوط إلى عالم الكون والفساد، لأنها في شوق دائم إلى ما رأته وسمعته من بارئها، متذكّرة ما كان من نعمة اللقاء الأوّل، لذلك فهي لا تزال تحنّ إلى ذلك اللقاء وتلك المنازل، فالمنازل التي یبكیها الشاعر رمزٌ لدار الخلود قبل فراقها، ولذلك لا یكفّ عن الحنین إلیها، وإلى عهده القدیم فیها (كلّیّات شیخ بهائي، القصیدة الأولى من مثنوي "نان وحلوا" [الخبز والحلوى[): أیّها اللاهي عن العهد القدیم أیها السّاهي عن النهج القوّیم استمع ماذا یقول العندلیب حیث یروي من أحادیث الحبیب فالعهد القدیم هو ذلك العهد الذي قطعته الأرواح على نفسها في العالم الأول قبل الهبوط، نسیت العهد الذي قطعته للحبیب (اﷲ عزّ وجل)، ولكن سماع غناء العندلیب، بما هو مظهر من مظاهر تجلي الحبیب وقدرته، یعید الروح إلى ذكرى أیامها الأولى: إذًا هذا الطائر، هو روایة قصّة الحيّ القدیم (عالم القدس): یا برید الحيّ أخبرني بما قاله في حقنا أهل الحمى هل رضَوا عنا ومالوا للوفا أم على الهجر استمرّوا والجفا التصوّف والعرفان في شعر الشيخ البهائي الفارسي: منطلِقًا من التصوّف المتّسم بالعشق ومدرسة العرفان، نجد الشيخ البهائي يعبّر في شعره الفارسيّ والعربيّـ الفارسيّ عن الصفات الأخرى المنبثقة من العشق الحقیقيّ ومحبّة ﷲ المتمثّلة بالزهد والورع والصبر والاستقامة والتوكّل، والرضا والتسليم للمشیئة الإلهیّة والفقر والفناء في ﷲ.