Abstract:
زمینه و هدف: گاهی شاعر برای تایید اهداف غزل، در میانۀ آن داستانی را هم روایت میکند که بدین نوع ادبی، غزل -داستان اطلاق میگردد. در این گونۀ شعر، سخنور مانند داستان سرا به بازنمایی یک حادثه و ماجرا میپردازد و برای روایت لحظه های عاطفی از شگردهای داستانپردازی بهره مند میگردد. از نخستین روزهای ظهور شعر فارسی، روایت ازجمله موضوعاتی بود که در شعر بکار میرفت و آمدن داستان در میانۀ غزل، به ظاهر نخست در شعر عطّار و پس از آن در غزلهای دیوان کبیر مولانا کاربرد فراوان داشته است. ازجمله ویژگیهای فخر الدّین ابراهیم همدانی مشهور به عراقی (688 -610) در گسترۀ غزلسرایی، بیان داستان و روایت لحظه های عاطفی و ناب در میانۀ غزلهاست. در این مقاله سعی گردیده است شیوه های برجستۀ بیان داستان در غزلهای «عراقی» طبقه بندی و توصیف و تحلیل شود تا خواننده با اهداف و انگیزه ها و ساز و کار ذهنی شاعر آشناتر گردد.
روش مطالعه: روش تحقیق در این مقاله از نوع توصیفی-تحلیلی با رویکرد ادبیّات داستانی و روایت شناسانه، و شیوۀ گردآوری اطّلاعات، کتابخانه ای و براساس تحلیل محتوا است.
یافتهها: از مجموع 303 غزل در کلّیات دیوان عراقی تصحیح سعید نفیسی (1377)، 97 غزل-داستان شناخته شد که نسبتبه کلّ غزلیّات شاعر، حدود یک سوم غزلهای وی را شامل میشود. تعداد 18 مورد از این گونه، به غزلهایی اختصاص دارد که عنصر برجستۀ آنها «گفتگو» است و 33 مورد به غزل -داستانهایی اختصاص دارد که مبتنی بر «حکایت» است.
نتیجهگیری: غزل-داستانهای عراقی از نوع داستان کوتاه و با زبانی ساده و مناسب با حالات عاشقانه و عرفانی بیان شده اند که در آنها یا تنها عنصر «گفتگو» غالب است، یا به توصیف حالات خود و معشوق میپردازد و یا گزارشی از واقعه ای روحانی را بازگو و بازنمایی میکند. عراقی با آگاهی از این موضوع که فضای غزل مناسب داستانپردازی نیست و محدودیتهای خاصّ خود را دارد، در غزل-داستانها به حاشیه پردازی مشغول نشده و با زبان ساده و موجز داستان را خلاصه و میان خواننده با داستان ارتباط مستقیم و موثّر برقرار کرده است.
BACKGROUND AND OBJECTIVES: Sometimes, in order to confirm the goals of the sonnet, the poet narrates a story in the middle of it, which is referred to as a sonnet-story. In this type of poetry, the orator, like a storyteller, represents an incident and a story and uses the techniques of storytelling to narrate emotional moments. From the first days of the emergence of Persian poetry, narration was one of the topics used in poetry and the coming of the story in the middle of the sonnet, apparently first in Attar's poem and then in the sonnets of Rumi's Great Divan has been widely used. One of the characteristics of Fakhr al-Din Ibrahim Hamedani, known as the Iraqi (688-610) in the range of lyric poetry, is the telling of the story and narration of emotional and pure moments in the middle of the lyric poems. In this article, an attempt has been made to classify, describe and analyze the prominent ways of telling the story in "Iraqi" sonnets so that the reader becomes more familiar with the poet's goals and motives and mental mechanism.
METHODOLOGY: The research method in this article is descriptive-analytical with a fiction and narrative literature approach, and the method of collecting information is library and based on content analysis.
FINDINGS: Out of a total of 303 ghazals in the generals of the Iraqi court, corrected by Saeed Nafisi (1998), 97 ghazals-stories were identified, which comprise about one third of the ghazals of the poet. 18 of them are dedicated to sonnets whose prominent element is "dialogue" and 33 are to sonnets-stories based on "anecdote".
CONCLUSION: Iraqi lyric-stories are short stories in a simple language and suitable for romantic and mystical situations in which either the only element of "dialogue" prevails, or it describes its situations and the beloved or a report of the event. Recounts and represents the clergy. Aware of the fact that the atmosphere of ghazal is not suitable for storytelling and has its own limitations, Iraqi has not engaged in marginalization in ghazal-stories and has summarized the story in simple and concise language and has established a direct and effective connection between the reader and the story.
Machine summary:
نتيجه گيري: غزل -داستانهاي عراقي از نوع داستان کوتاه و با زباني ساده و مناسب با حالات عاشقانه و عرفاني بيان شده اند که در آنها يا تنها عنصر «گفتگو» غالب است ، يا به توصيف حالات خود و معشوق ميپردازد و يا گزارشي از واقعه اي روحاني را بازگو و بازنمايي ميکند.
بررسي غزل -داستانها، بيانگر اين نکته است که شاعر قادر است مانند داستان نويس ، در شعر خود به بازنمايي يک حادثه يا ماجرا بپردازد و از شيوه هاي گوناگون روايت بهره مند شود و از قالبهايي همچون غزل که بر مبناي بيان عواطف و احساسات شخصي بنا شده است ، براي روايت لحظه هاي عاطفي استفاده کند.
در اين پژوهش ، غزل -داستانهاي عراقي براساس ساختار از سه الگو پيروي ميکنند و در سه گروه و گونه قابل تعريف و طبقه بندي هستند: نخست غزل -داستانهاي مبتني بر «تخاطب »؛ بدين معني که عنصر اصلي آنها گفتگو است ؛ ديگر غزل -داستانهايي که ساختار «حکايت » دارند و تقريباً اغلب مؤّلفه ها و عناصر متغيّر و سازندة داستان و روايت در آنها نقش دارند؛ سوم غزل -داستانهاي مبتني بر «توصيف » که محور روايت در آنها به تصويرپردازي و وصف حال عاشق و توصيف معشوق و ماجراها و حالات عاشقانه اختصاص دارد.
غزل -داستانهاي عراقي از نوع داستان کوتاه و با زباني ساده و مناسب با حالات عاشقانه و عرفاني بيان شده اند که در آنها يا تنها عنصر «گفتگو» غالب است ، يا به توصيف حالات خود و معشوق ميپردازد و يا گزارشي از واقعه اي روحاني را بازگو و بازنمايي ميکند.