Abstract:
رفتارهای سیاسی، از مولفه های تشکیلدهندۀ سازمانهای دولتی محسوب میشود. این رفتارها موجب نفاق و زیان اداری می گردد که موجب کاهش بهره وری سازمانی میشود؛ لذا، آگاهی از عوامل موثر بر رفتار سیاسی در سازمان های دولتی موجب عدم وقوع چالش ها شده و محدودکردن این رفتارها، نقش مهمی دارد؛ بر این اساس، هدف پژوهش حاضر، طراحی الگوی رفتار سیاسی در سازمان های دولتی است. در این مطالعۀ مروری، حدود 25 مقاله داخلی و خارجی مورد بررسی و تجزیه تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد سوابق فردی و سازمانی هر دو می توانند منجر به رفتار سیاسی شوند. کمبود منابع باعث ایجاد سیاست میشود. وقتی منابعی مانند انگیزه های پولی یا ترفیعات محدود هستند، مردم سازمان را سیاسیتر میبینند. هر نوع ابهامی می تواند به سیاست های سازمانی بیشتر منجر شود. ضمنا رفتارهای سیاسی، تلاشهای غیررسمی، غیررسمی و گاهی اوقات پشت پرده برای فروش ایدهها، تاثیرگذاری بر سازمان، افزایش قدرت یا دستیابی به اهداف راهبردی دیگر است.کلیدواژه: رفتار سیاسی، سازمان های دولتی، زیان اداری
Political behavior is one of the components of government organizations. These behaviors cause administrative divisions and losses that reduce organizational productivity; Therefore, awareness of the factors affecting political behavior in government organizations has led to the absence of challenges and limiting these behaviors has an important role; Accordingly, the purpose of this study is to design a model of political behavior in government organizations. In this review study, about 25 domestic and foreign articles were reviewed and analyzed. The results showed that both individual and organizational backgrounds can lead to political behavior. Lack of resources creates policy. When resources such as monetary incentives or promotions are limited, people find the organization more political. Any ambiguity can lead to more organizational policies. Also, political behaviors are informal, informal, and sometimes behind-the-scenes attempts to sell ideas, influence the organization, increase power, or achieve other strategic goals.
Machine summary:
اگر به قدرت به درستي توجه نشود، نقش مهمي در شبکه هاي بازدارنده دارد؛ بنابراين ، از آنجا که قدرت به تحقق اهداف مطلوب شخصي صاحب قدرت منجر ميشود، رهبران و مديران سازماني براي ارتقاي کيفي شرايط و موقعيت در سازمان ، نيازمند کسب قدرت و اعمال آن هستند (محرر، ١٣٩١)، آنان با اعمال قدرت ، افراد، منابع و اطلاعات را کنترل و از نوآوريهاي سازماني استقبال ميکنند (٢٠٠٨,Yang)؛ از اين رو، قدرت ، نيروي محرک سازماني براي تحقق اهداف و توسعۀ سازماني محسوب ميشود (٢٠١٠,McDoland)؛ زيرا قدرت به تسهيل پيشبرد اهداف منجر ميشود (قاسم زاده و همکاران ، ١٣٩٧: ٨١) و استفادٔە مؤثر از آن نيز احساس عزت نفس را در افراد ايجاد ميکند (٢٠٠٣ ,Mccelelland and Burnham).
رفتار سياسي، مانند ساير جنبه هاي پوياي سازماني، فراگرد ساده اي نيست و از سازماني به سازمان ديگر و حتي از واحدي به واحد ديگر تفاوت ميکند؛ ولي در هر صورت ، هدف از انجام دادن آنها رسيدن به قدرت ، ارتقا و پاداش است ؛ بنابراين ، مديران بايد با شناخت کامل سازمان خود و نيز شناخت رفتارهاي سياسي کارکنان سازمان ، اينگونه رفتارها را کنترل کنند و از آن براي تحقق اهداف سازماني بهره ببرند.