Abstract:
انونمداری یا قاعدهمداری[1] جهان اجتماعی و اتخاذ موضع مستدل درباره سهم هریک، یکی از مسائل بنیادین فلسفه علوم اجتماعی است. رویکرد قانونمدار با مرجعیت الگویی علوم طبیعی و تلقی جهان انسانی بهعنوان بخشی از قلمرو جهان طبیعی با ویژگیهایی متمایز، هدف علم اجتماعی را تبیین روابط علّی و معلولی میان کنشها/پدیدههای اجتماعی و کشف قانون به شیوهای قیاسی میداند؛ درحالیکه رویکرد قاعدهمدار، با اعتقاد به نیتمندی، معناداری، هنجارمندی، زمینهمندی و غایتمندی کنشهای انسانی، هدف علم اجتماعی را فهم تفسیری (همدلانه یا هرمنوتیکی) یا تفهم پدیدههای انسانی و شناخت و استنباط دلایل کنشگران میداند. جمعی نیز به صورت تلفیقی، هدف این علوم را توامان، تفهم وتبیین یا تفهم تبیینی انگاشتهاند؛ عدهای نیز با خوانش علّی از دلایل، و نقش علّی آنها در کنش، موضع علتگرایانه را هرچند با تفسیری متفاوت، تقویت کردهاند. نوشتار حاضر درصدد است تا این منازعه عمیق و تعیینکننده را همراه با مبانی و مفروضات و آثار و نتایج مفهومی و روشی مترتب بر هریک از مواضع مرجح را مورد بحث و بررسی قرار دهد. روش این مطالعه در مقام گردآوری، اسنادی و در مقام تحلیل و ارزیابی، مفهومکاوی و اعتبارسنجی مویدات اثباتی و تاییدی هریک از رویکردهای یادشده است.
The rule of law of the social world and the taking of a reasoned position on the contribution of each is one of the fundamental issues of the philosophy of social sciences. The law-based approach with the model authority of the natural sciences and the perception of the human world as part of the realm of the natural world with distinctive features, the purpose of social science to explain the causal relationships between social actions / phenomena and the discovery of law in a way Knows deductive; While the rule-based approach, believing in the intentionality, meaningfulness, normativeness, contextuality and purposefulness of human actions, the goal of social science is interpretive understanding (empathetic or hermeneutic) or understanding of human phenomena and cognition and Inference knows the reasons of the actors. Collectively, they have considered the purpose of these sciences as combination, understanding and explanation or explanatory understanding; Others have reinforced the causal position, albeit with a different interpretation, by reading it causally, and their causal role in action. The present article seeks to discuss this deep and decisive conflict along with the principles, assumptions, effects, and conceptual results and methods of each of the preferred positions. The method of this study is as a collection, documentation and as an analysis and evaluation, the concept of mining and validation of the affirmative and affirmative evidence of each of the mentioned approaches.
Machine summary:
رویکرد قانونمدار با مرجعیت الگویی علوم طبیعی و تلقی جهان انسانی بهعنوان بخشی از قلمرو جهان طبیعی با ویژگیهایی متمایز، هدف علم اجتماعی را تبیین روابط علّی و معلولی میان کنشها/پدیدههای اجتماعی و کشف قانون به شیوهای قیاسی میداند؛ درحالیکه رویکرد قاعدهمدار، با اعتقاد به نیتمندی، معناداری، هنجارمندی، زمینهمندی و غایتمندی کنشهای انسانی، هدف علم اجتماعی را فهم تفسیری (همدلانه یا هرمنوتیکی) یا تفهم پدیدههای انسانی و شناخت و استنباط دلایل کنشگران میداند.
تاریخ دریافت: 8/3/1399 تاریخ پذیرش: 9/3/1400 واژگان کلیدی: علت، دلیل، قاعده،قانون،معنا، تفهم، تبیین مقدمه علوم اجتماعی در ابتدای تکون خود تحت تأثیر موقعیت برجسته و موفقیتهای شایان علوم طبیعی عمدتاً به دلیل بهرهگیری قاطع از روش تجربی، منطق و سیره مطالعاتی و پژوهشی این علوم را مبنای عمل خویش قرار دادند و رفتهرفته به اقتضای همنوایی در روش به سایر مبانی و مفروضات آنها نیز تن دادند.
بهدیگرسخن، اندیشمند واقعنگر، درگیر شناخت روابط واقعی، بیرونی و نفس الامری است که خود را بر عالم تحمیل میکنند و او سعی دارد تا آنها را علت کاوانه و در قالب قوانین علی توضیح دهد؛ امّا اندیشمند درگیر کشف روابط مفهومی میان پدیدههای انسانی همچون روابط اعتباری میکوشد تا آنها را دلیلکاوانه و از درون توضیح دهد.
به بیان دیگر، اگر علت حقیقی کنشها و پدیدههای انسانی را اراده کنشگران بدانیم، این اراده افزون بر دلایل و انگیزههای درونی بهعنوان عوامل زمینهای و ترغیبی به شرایط و اقتضائات بیرونی و محیطی نیز نیازمند است.