Abstract:
علوم شناختی دین یک رویکرد «علمی» به مطالعه دین است که میکوشد تبیینهای علّی در خصوص باورها و رفتارهای دینی ارائه دهد. مدافعان علوم شناختی دین میکوشند با توسل به ویژگیهای طبیعی ذهن انسان و تبیین نحوهی عملکرد آن، فرایند شکلگیری، تقویت و شیوع باورهای دینی را تبیین کنند. ازنظر آنها، ابزارهای ذهنی انسان طوری شکل گرفتهاند که از مفهوم خدا (و دیگر مفاهیم اساسی دین) حمایت ویژهای میکنند. این ابزارهای ذهنی، در جهت پذیرش باورهای دینی سوگیریهای پردازشی چشمگیری دارند که درنهایت به شکلگیری، تقویت و شیوع باورهای دینی منجر میشود. هدف ما در این مقاله آن است که ضمن تبیین فرایند طبیعی شکلگیری و تقویت باورهای دینی از منظر علوم شناختی دین، محدودیتهای تبیینی این رویکرد را نشان دهیم. در این مقاله نشان میدهیم که علوم شناختی دین با دو نوع محدودیت تبیینیِ اساسی مواجه است؛ نوع اول، از بیتوجهی به ابعاد فراطبیعی و اجتماعی پدیدههای دینی ناشی میشود و نوع دوم، از محدودیتهای تبیینیِ سازوکارهای شناختی ارائهشده نشأت میگیرد.
The cognitive science of religion is a "scientific" approach to the study of religion, which seeks to provide the causal explanations for religious beliefs and behaviors. The defenders of the cognitive sciences of religion attempt to explain the process of formation, strengthening, and prevalence of religious beliefs with the help of natural features of human mind and explaining its mode of operation. In their view, human mental tools have developed in such a way that they, in a particular way, are supportive of the concept of "God" (and other basic concepts of religion). These mental tools have significant processing inclinations in accepting religious beliefs, ultimately leading to their formation, strengthening, and promotion. Thus, this study was conducted to explain the natural process of the formation and strengthening of religious beliefs within the perspective of the cognitive sciences of religion, extracting the explanatory limitations of this approach. The findings of the present study showed that the cognitive sciences of religion face two basic explanatory constraints: The first type results from the lack of attention to the supernatural and social dimensions of religious phenomena, and the second type is due to the explanatory limitations of cognitive mechanisms.
Machine summary:
هدف ما در اين مقاله آن است که ضمن تبيين فرايند طبيعي شکل گيري و تقويت باورهاي ديني از منظر علوم شناختي دين ، محدوديت هاي تبييني اين رويکرد را نشان دهيم .
) چگونه شکل ميگيرند؟ مردم چگونه به هويت هاي فراطبيعي باور پيدا ميکنند؟ چرا باورهاي ديني در همه ي فرهنگ هاي بشري و در همه ي دوره هاي تاريخي شيوع گسترده اي داشته اند؟ اين پرسش ها هرچند تازه نيستند و در ادوار مختلف تفکر بشر به آن ها توجه شده است ، اما در چند دهه ي اخير، تلاش هاي متفاوتي براي پاسخ به آن ها صورت گرفته است ؛ ازجمله ي اين تلاش ها، تحقيقاتي است که دانشمندان علوم شناختي دين دراين خصوص انجام ميدهند.
لذا نکته ي مهم درخصوص باورهاي ديني اين است که چرا برخي ايده ها يا باورها بهتر از ديگر ايده ها، از شخصي به شخص ديگر منتقل ميشوند و شيوع مييابند؟ اگر مردم باوري را (مثلاً باور به خدا) راحت تر به ياد آورند، به راحتي درباره ي آن گفت وگو کنند و با آن ارتباط نزديک تري پيدا کنند، به احتمال بسيار، اعتقاد به اين باور، بيش از اعتقاد به باوري است که چنين ويژگيهايي ندارد.
برخي از فيلسوفان معتقدند تبيين اينکه چگونه باورهاي ديني براساس عملکرد ابزارهاي ذهني به وجود ميآيند، به خوديخود نشان ميدهد که اين باورها، پايه و اساسي در واقعيت عيني ندارند؛ اين باورها به اين دليل وجود دارند و به شکل گسترده اي در ميان انسان ها پراکنده شده اند که جريان تکامل ، به واسطه ي سازوکارهاي شناختي ما چنين خروجيهايي را رقم زده است ، نه به اين دليل که محتواي آن ها واقعي است .