Abstract:
آزادی جمهوریخواهانه یکی از مفاهیم برجسته حوزه آزادی است که با وجود ریشههای تاریخی دیرپا، در دو دهه گذشته به صورت ویژهای مورد توجه آزادی پژوهان قرار گرفته است. این نوشتار مبتنی بر روش تفسیری متن محور در گام نخست به طرح چیستی مفهوم آزادی جمهوریخواهانه میپردازد. سپس از مبانی انسانشناسانه آزادی که علامه طباطبائی در تفسیر المیزان طرح کردهاند بهره برده و با تکیه بر آیات قرآن کریم به ارزیابی انتقادی این مفهوم میپردازد. بر اساس این مفهوم صرف وجود امکان مداخله خودسرانه از سوی عاملی بیرونی، فارغ از آنکه دخالتی در عمل صورت پذیرد یا خیر، به معنای از بین رفتن آزادی اعضای جامعه و به بردگی گماشتن آنها است. مبتنی بر مبانی قرآنی آزادی در دو سطح این مفهوم دارای تناقضاتی اساسی است؛ در سطح مبنایی مبتنی بر درک استقلالی از انسان استوار شده که در تعارض با حقیقت خلافت الهی انسان و لوازم آن قرار دارد. در سطح فرآیندی نیز آزادی جمهوریخواهانه با تکیه بر خواست فردی اعضای جامعه میخواهد ابزارهایی را برای تحقق عینی آزادی و حفاظت از آن طراحی کند. حال آنکه ماهیت تکیه بر خواست فردی انسان در حقیقت تکیه بر فطرت استخدامگر بشر است؛ ویژگیای که خود عامل پیدایش استبداد و اخلال در بهرهمندی اعضای جامعه از آزادیهای خود میباشد. این در صورتی است که تنها با تکیه بر عنصر «حق» است که میتوان جامعه انسانی را از بند استبداد رهانیده و زمینه بهرهمندی انسانها از آزادی را فراهم آورد.
Machine summary:
بر اساس اين مفهوم صرف وجود امکان مداخله خودسرانه از سوي عاملي بيروني، فارغ از آنکه دخالتي در عمل صورت پذيرد يا خير، به معناي از بين رفـتن آزادي اعضاي جامعه و به بردگي گماشتن آنها است .
بـه هرحـال هرچنـد مفهـوم آزادي جمهوريخواهانه داراي سابقه طولاني در دوران مختلف تـاريخي نيسـت و بـه تـازگي در حال بازتوليد امروزين خود با تکيه برريشه هاي باستاني جمهـوريخواهانـه اسـت ، عمـدتا به مثابه مفهومي در حال طلوع به حساب ميآيد که حتي اگـر در حـال حاضـر نتوانسـته باشد خود را از زير سايه مفاهيم مثبت و منفي آزادي بيرون آورد، حتما در مسير رشد و تکامل قرار داشته ، همين امـر سـبب مـيشـود تـا در آثـار جديـد حـوزة آزادي همـواره موردتوجه باشد (Positive and Negative Liberty ,٢٠١٩ ,Carter).
آزادي، وضعيت عدم سلطه است ؛ وضعيتي است کـه در آن هـيچ عـاملي، امکان مداخلۀ خودسرانه در حيطۀ عمل سايرين را ندارد؛ وضعيتي است که فرد صرفا بـه خواست و ارادة خـود تکيـه دارد و تنهـا بـه واسـطه انسـان بـودن، از آزادي و موهبـاتش بهرهمند ميشود.
اما سؤال اينجاست که چنين مقتضايي چگونه استوار ميشود؟ آيا با تکيه بـر خواست مستقل بشر، آنچنـاني کـه جمهـوريخواهـان خواسـت اکثريـت را محـور قـرار ميدهند، ميتوان چنين شرايطي را فراهم آورد؟ براي پاسخ بايد ديد که در قرآن کـريم ، چه چيز موجب بروز استبداد و استثمار در حيات انساني شده و عاملي که اين مقتضـا را متحول ميکند، چيست ؟ در نگاه علامه طباطبايي ، انسان موجودي است که فطرتي استخدامگر دارد.