Abstract:
چاقی اگر چه مسألهای پزشکی است اما به شدت از منطق فرهنگی تبعیت میکند. در زمان کنونی منطق فرهنگی به لاغری حکم میکند و باعث گسیل شدن سیل جمعیت به مراکز کاهش وزن و تناسب اندام میشود. در این میان زنان و بدنهای آنها بیشتر مورد قضاوت قرار گرفتهاند. از اینرو پژوهش حاضر تلاش کرده به این سؤال پاسخ دهد که زنان چرا و تحت چه شرایطی به باشگاههای ورزشی مراجعه کرده و چه راهبردهایی اتخاذ میکنند. در این راستا از رویکرد کیفی نظریه زمینهای استفاده به عمل آمد. مشارکتکنندگان 12 زن مراجعهکننده به باشگاههای شهر شیراز بودند. دادهها با روش مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته جمعآوری شدند. پس از حضور محقق در میدان تحقیق، بر اساس دادههای بهدست آمده از میدان، با افراد مورد نظر مصاحبههای عمیق صورت گرفته و تا رسیدن به اشباع نظری، مصاحبهها ادامه پیداکردهاند. تحلیل دادهها با روش کدگذاری سهگانه باز، محوری و انتخابی انجام شد. تحلیل یافتهها منجر به خلق شش مقوله محوری و یک مقوله هسته گردید. مقولات محوری عبارتاند از: تناسب اندام به مثابه معیار زیبایی، انتظارات دیگران مهم، توانمندسازی بدن، دوگانگی بازنمایی رسانهای، اولویت سبک زندگی بر دارو و تأیید اجتماعی دیگری. مقوله هسته نیز عبارت است از: خودتنظیمی و تأیید اجتماعی دیگری.
Although fatness is a medical issue, it strongly adheres to cultural logic. Nowadays, cultural logic dictates weight loss and sends a lot of people to weight loss and fitness centers. In the meantime, women and their bodies have been judged more. Therefore, the present study has tried to answer the question of why and under what conditions women go to sports clubs and what strategies they adopt. In this regard, the qualitative approach of grounded theory was used. The participants were twelve women who referred to the clubs of Shiraz. Data were collected through semi-structured in-depth interviews. After the presence of the researcher in the research field, based on the data obtained from the field, in-depth interviews were conducted with the individuals and the interviews continued until the theoretical saturation was reached. Data analysis was performed by open, axial and selective triple coding method. Analysis of the findings led to the creation of six axial categories and one core category. Key categories include: fitness as a measure of beauty, important others' expectations, body empowerment, media representation duality, lifestyle priority over medication, and other social endorsements. The core category is: self-regulation and other social validation.
Machine summary:
زنان مبتلا به چاقي و اضافه وزن ممکن است به خاطر استانداردهاي فرهنگي و اجتماعي درباره زيبايي و اندام ايده آل ، تصوير بدني منفي از خود داشته باشند و خود را از لحاظ ساختاري زشت و فاقد استاندارهاي زيبايي بدانند و در نتيجه ، ممکن است دچار عزت نفس پايين شده و اين عزت نفس پايين تمامي جنبه هاي زندگي اين افراد را تحت تأثير خود قرار دهند ( Pondeh &Zare Ahmad Abadi .
در ايران نيز، در چند دهه اخير، تناسب اندام، به مثابه يکي از معيارهاي زيبايي، توجه دختران و زنان را به خود جلب کرده است و اقدام براي رعايت رژيم غذايي لاغري ، جهت دستيابي به تناسب اندام به دغدغه برخي از دختران و زنان ايراني تبديل شده است (٢٠٠٧ ,Ahmadnia)) و آنها را به سوي انجام جراحي هاي زيبايي، تاتو، لايپوساکشن و رعايت رژيم هاي غذايي سخت گيرانه بدون نظارت پزشک ، سوق داده است پس مي توان گفت که بدن، شاخص ترين نماينده ظاهر و بخش مهمي از هويت افراد است و در موقعيت هاي اجتماعي، بلافاصله در برخورد با ديگران نمايان مي شود و به صورت مستقيم ترين و در سترسترين ملاک قضاوت در اختيار مخاطبان حاضر در ميدان کنش قرار مي گيرد (٢٠١٩:٤٢ ,Ghasemi &Ganeez Abadi ).
“Predicting quality of life based on conscious eating mediated by body image and eating behaviors in overweight and obese - married women”, Journal of Culture of Counseling and Psychotherapy, 9 (34): PP:170-141.