Abstract:
اهداف و زمینهها: بحث اقتصاد مقاومتی یکی از راهکارهای اساسی جهت تغییر در ساختارهای اقتصادی موجود و بومی سازی آن است و موجب رهایی از اتکای کشور به منابع نفتی و پویایی اقتصادی از طریق توجه به مفاهیم پایه و منابع بومی هر منطقه از کشور است. تحقیق حاضر با هدف بررسی و ارزیابی نقش زنان در کاهش فقر شهری از طریق رویکردهای اقتصاد مقاومتی در شهرستان چالوس سعی دارد تا به تحلیل نقش زنان بهعنوان یکی از ارکان اجتماعی و اقتصادی کشور بپردازد و رابطه میان اقتصاد مقاومتی و کاهش فقر شهری از طریق ارتقاء فعالیت زنان در این عرصه را در این محدوده بررسی نماید.
روششناسی: این پژوهش از نوع تحقیقات توسعهای کاربردی بوده و به لحاظ روش، توصیفی تحلیلی است. تعداد نمونهها در این پژوهش 100 نفر بودهاند که بخشی از آنها در طرح اقتصاد مقاومتی بسیج سازندگی ناحیه سپاه چالوس شرکت داشته و مابقی کسانی هستند که در این طرح حضور نداشته و برای کارآفرینی و دستیابی به اهداف اقتصاد مقاومتی نیازمند یاری مالی و آموزشی هستند و از این طریق تحلیلی مقایسهای نیز صورت خواهد پذیرفت. برای تجزیه و تحلیل دادهها از آزمونهای همبستگی پیرسون و تی تک نمونهای استفاده شده است.
یافتهها: بررسیهای صورت گرفته در این تحقیق بر روی زنان شاغل در حوزههای مختلف تحت حمایت اقتصاد مقاومتی و نیز زنانی که با توجه به رونق کار گروه اول تمایل به استفاده از تسهیلات اقتصاد مقاومتی بودهاند است. براساس مطالعه اسناد موجود در بسیج سازندگی سپاه ناحیه چالوس در سال 1394 تعداد 25 نفر از زنان این شهرستان اقدام به اخذ تسهیلات اقتصاد مقاومتی نموده و فعالیت خود را در حوزههایی که در جدول 1 آمده است آغاز نمودهاند. کلیه زنان مذکور از نحوه عملکرد و برداشت و فروش محصولات خود رضایت کامل داشتهاند.
نتیجهگیری: نتایج نشان داد رابطه معناداری میان توسعه اقتصاد مقاومتی و حمایت از زنان در این عرصه و کاهش فقر شهری وجود دارد. افزایش مشارکت زنان در عرصههای اقتصادی، برگزاری دورههای آموزشی برای زنان و خانوادههایشان و شناساندن توانمندیهای آنان به خود و جامعه، شناخت پایهای از پتانسیلهای محدوده زندگی افراد، توجه به نخبگان زن در شهرها، حمایت مالی و معنوی از افراد و خانوادهها و مسائلی از این دست بهعنوان مهمترین معیارها جهت ارتقاء جایگاه زنان در کاهش فقر شهری در چارچوب اقتصاد مقاومتی هستند.
Aims & backgrounds: Resistive economy is an elementary measure to change the current economic structure and to localize it in order to make the country liberated from oil-based resources. Also, it aims to make the economy more dynamic via concentrating on each region’s specific capabilities. The present research is intended to examine and evaluate the role of women in decreasing urban poverty thorough resistive economy approaches in Chalous to assess the impact of women’s activity in this situation.
Methodology: This research was a practical developing study and, in terms of methodology, it was descriptive-analytical. The sample consisted of 100 individuals some of whom had participated in the economic projects of Basij-e Sazandegi of Chalous Guardian Corps., while others did not take part in the projects and were in need of financial and instructional aides to attain their economic and entrepreneurial goals. The study is based on comparison of these two groups. To analyze the data, Pearson’s correlation and t-test were used.
Findings: The findings showed that there was a significant correlation between resistive economy development and supporting working women and then decreasing urban poverty.
Conclusion: Increasing women’s participation, holding various courses for women and their families, demonstrating their capabilities for the community, gaining a basic understanding of individuals’ potentials, paying attention to elite people and providing financial and spiritual support for people and families are the most important measures to enhance women’s conditions and empower them to fight against poverty within the resistive economy framework.