Abstract:
امروزه دو قدرت اصلی دریایی جهان، ایالات متحده آمریکا و جمهوری خلق چین هستند که به پشتوانه راهبردها و تجهیزات نظامی خود وارد فرایند بیشینهسازی قدرت و موازنهسازی متقابل شدهاند. مقامات آمریکا بر مبنای مفروضات رئالیسم تهاجمی بر این باورند که چین به پشتوانه قدرت اقتصادی خود درصدد ارتقای قدرت نظامی خود بهویژه در حوزه دریا (انتقال از ثروت به قدرت) است. در این راستا، سؤال اصلی مقاله این است که الزامات دریایی آمریکا و چین در عرصه قدرتافکنی جهانی چیست و از چه مختصات تئوریکی و عملیاتی برخوردارند؟ مقاله حاضر با استناد به نظریه رئالیسم تهاجمی و بهرهگیری از ادبیات علوم استراتژیک/نظامی، این فرضیه را مورد آزمون قرار میدهد که الزامات دریایی آمریکا برای قدرتافکنی دریایی علیه چین دربرگیرندهی ایدههای راهبردیِ «قابلیت رزم مشترک» و «تفکر شاخهای نظامی» است که از یک شبکه واحد فرماندهی و کنترل در آرایش نیروهای نظامی هوایی، دریایی، زمینی و بکارگیری تجهیزات عملیاتی متناسب در مقابل چین برخوردار است. در مقابل، الزامات دریایی چین مبتنی بر راهبرد «ضد دسترسی و ممانعت منطقهای» با این ایده مرکزی است که برای غلبه بر آمریکا بهعنوان یک دشمن دور، بایستی با استفاده از تجهیزات مناسب ترکیبی، از دسترسی و استقرار نیروهای آن به صحنه درگیری در منطقه خودی یا مناطق پیرامونی ممانعت بهعمل آورد.
Today, the two main naval powers of the world are the United States of America and the People's Republic of China, which have entered into the process of power maximization and mutual balancing with the support of their military strategies and equipment. Based on the assumptions of aggressive realism, the US officials believe that China is trying to improve its military power, especially in the sea domain (transition from wealth to power) based on its economic power. In this regard, the main question of the article is, what are the naval requirements of the United States and China in the field of global power projection and what theoretical and operational coordinates do they have? Based on the theory of offensive realism and using the literature of strategic/military sciences, this article tests the hypothesis that the US naval requirements for projecting naval power against China include the strategic ideas of "joint combat capability" and "military branch thinking" which are It has a single network of command and control in the formation of air, sea, and land military forces and the use of appropriate operational equipment against China. On the other hand, China's naval requirements are based on the strategy of "anti-access and regional deterrence" with the central idea that in order to overcome the US as a distant enemy, it is necessary to use appropriate combined equipment to access and deploy its forces to the scene of conflict in the region. Insider or surrounding areas obstructed.
Machine summary:
اين برتري دريايي کشــورهاي ديگر از جمله چين را که به 1- Mahan 2- Corbett دنبال اهداف جهاني خود هســـتند وادار ميکند تا به عنوان بخشـــي از راهبرد کلي خود، با ايالات متحده وارد يک رقابت تسليحاتي جديد و «جامع » شوند؛ جامع به اين دليل که برخلاف زمان هاي گذشته که تسليحات دريايي بيشتر به معناي توانايي مبارزه از طريق کشـــتي و ناوگان دريايي بر روي آب بود، امروزه دامنه جنگ هاي دريايي به طور مستمر از اواسط قرن گذشته توسعه يافته است .
شکل شماره ٢: نمونه اي از ترکيب ناوگروه ويژه دريايي/ ناوگروه هواپيمابر ضربتي ايالات متحده / منبع : (٢٠٢١ ,US Navy and Maritime Institute) در برابر اين تجهيزات قدرت افکني آمريکا، کدام تجهيزات اصــلي غيردريايي چين (به استثناي زيردرياييها) براي دور نگهداشتن نيروهاي دريايي قدرتمند آمريکا از مناطق ســـاحلي گســـترده ، مورد اســـتفاده قرار ميگيرند؟ در اين زمينه ، راکت ها، مو شک هاي کروز و بالستيک و هواپيماها به طور طبيعي مناسب ترين سامانه هاي «ضد دسترسي» و «ممانعت منطقه اي» چين هستند.
نکته کليدي، گسترش همکاري بين نيروي دريايي و نيروي هوايي ايالات متحده است که به نوبه خود بر سه اصل استوار است : ١- 1- Douglas MacArthur 2- James Holmes تو سعه نهايي الگوهاي سازماني نيروها به همکاريهاي رسمي به منظور مقابله با چالش هاي «ضد دسترسي» و «ممانعت منطقه اي» چين در بلندمدت ؛ ٢- توافق بر سـر اين مفهوم تا اطمينان حاصـل شـود که ظرفيت هاي نيروهاي شـاخه اي نظامي (دريايي، هوايي، زميني ) به طور معقولي ادغام شــده اســت ؛ ٣- و در نهايت ، ايجاد بهترين تعامل ممکن با دکترين ، سـازمان ، آموزش ، مفاد، دسـتورالعمل ها، راهبري و هدايت نيروها با در نظر گرفتن توازن ، افزونگي، توانايي همکاري با يگان ها و کارآمدي آنها.