Abstract:
هدف از انجام این نوشتار بررسی آسیب شناسی شعر شاعران انقلاب دههی هفتاد و هشتاد از بعد فرهنگ و اخلاق می باشد. روش انجام این پژوهش از نوع توصیفی تحلیلی و بر پایه مطالعات کتابخانه ای است. نتایج این پژوهش نشان داد که معناباختگی یا معناگریزی و به تعبیر روشنتر جنگ با معنا است. گاهی شعر در یک فضای کاملاً عاری از هدف و خلأ و پوچی سیر میکند بخصوص در اواخر این دوره نشانهی آن پررنگ تر است. شعر زیر یک نمونه از معناستیزی شاعران این دهه است هرچند که فقدان معنا وجه مشترک همهی آنها است. شاعران مفهومگرا و انقلابی فراوانی نیز در دههی هفتاد داریم که محور شعریشان مفاهیمی نزدیک به هم هستند . مفاهیمی همچون مضامین دینی ومذهبی، انقلاب، جنگ تحمیلی، امام و ولایت رهبری، هویّت ملّی ویاد مظلومان. و نیز هنجارشکنی جامعه که خلاف آرمانهای انقلاب بوده و از جمله آسیب ها به شمار می روند. بسیاری از مولّفهها و ویژگیهای شعر سنّتی، که مهمترین آنها تعهّد معنامحوری بود، متروک ماندند. شعر معاصر ایران در دههی هفتاد سردرگم و از آرمانها به دور و به تکرار آلوده بود. شرایط و وضعیّت حاکم بر فضای آن رویداد حادثهای عظیم و ویرانگر را میطلبید. آنچه بیان شده در ارتباط با شاعران پستمدرن دههی هفتاد بود و این به معنای عام شعر از دههی هفتاد نیست زیرا که شعر دههی هفتاد به دور از معنا و محتوا می باشد.
The purpose of this article is to study the pathology of the poetry of the poets of the revolution of the seventies and eighties in terms of culture and ethics. The method of this research is descriptive-analytical and based on library studies. The results of this study showed that meaninglessness or avoidance, and in a clearer sense, is a war with meaning. Sometimes poetry takes place in an atmosphere completely devoid of purpose and emptiness, especially at the end of this period, its sign is more vivid. The following poem is an example of the poet's semantics of this decade, although the lack of meaning is common to all of them. We also have many conceptualist and revolutionary poets in the seventies whose poetic axes are closely related concepts. Concepts such as religious themes, revolution, imposed war, Imam and leadership, national identity, memory of the oppressed and breaking the norms of society that are against the ideals of the revolution and are among the harms. Many of the components and features of traditional poetry, the most important of which was the commitment to meaning, were abandoned. Contemporary Iranian poetry in the 1970s was confused and far from repetitive and tainted with ideals. The circumstances of the atmosphere of that event demanded a great and devastating event. What was said about the postmodern poets of the seventies is not in the general sense of the poetry of the seventies that the poetry of the seventies is far from meaning and content.
Machine summary:
اصولاً حادثه انقلاب اسلامي ايران که تحولاتي عميق در زندگي مردم ايران پديد آورد، نه تنها سيماي فرهنگي سياسي و اجتماعي جامعه را به کلي متحول ســاخت ؛ بلکه اين آموزه هاي انقلاب در ادبيات و شــعر و فرانمودهاي ادبي نيز جلوه گر شــد.
امّا با گذشت چند دهه از انقلاب اسلامي و تغيير و تحوّلات اجتماعي، سياسي و اقتصادي در سطح جامعه ، خواه ناخواه اين دگرگوني بر ادبّيات نيز سايه گستراند و شکل و نحوه ي بيان را دچار تغيير کرد و مسير و راه و روش ديگري را براي بيان و ابراز آرمان هاي انقلابي برگزيد.
پس از دوران جنگ در اواخر دهه ي شــصــت به دليل رواج و بروز برخي معضــلات اجتماعي همچون بيبندوباريهاي اخلاقي، گسترش مد و مدگرايي و مفاسد اقتصادي ، شاعران انقلابي عکس العمل هاي جدّي را از خود نشان دادند و سبب ظهور جرياني از شعر به نام «شعر اعتراض » شدند که در دهه هاي بعد نيز اين جريان ادامه داشــت .
امّا در اواخر دهه ي شــصــت و با آغاز دهه ي هفتاد اين تب اعتراض کمي فروکش کرد گرچه به گونه اي ديگر از عصــيان و اعتراض در برابر اخلاق و فرهنگ و ارزش هاي انقلاب اســلامي و حاکم بر جامعه نمود پيدا کرد.
آنچه بيان شده در ارتباط با شاعران پست مدرن دهه ي هفتاد بود اين به معناي عام شعر از دهه ي هفتاد نيست که شــعر دهه ي هفتاد به دور از معنا و محتوا باشــد.