Abstract:
زمینه و هدف: اینترلوکین 15 (IL-15) سایتوکاینی است که به عنوان یک شاخص آنابولیک عضلانی شناخته میشود؛ با این وجود، التهاب ناشی از IL-15، بیماری کبد چرب غیرالکلی را تشدید میکند. امروزه استفاده از درمانهای کمکی غیر دارویی مورد توجه متخصصان سلامت میباشد. هدف از این پژوهش، بررسی تاثیر تمرینات ترکیبی با دو الگوی متفاوت بر سطوح پلاسمایی IL-15، شدت استئاتوز کبدی و نیمرخ لیپیدی در زنان چاق یا دارای اضافه وزن مبتلا به کبد چرب بود.مواد و روشها: تعداد 33 زن مبتلا به کبد چرب (سن 5/7 ± 43 سال و شاخص توده بدنی 6 ± 84/32 کیلوگرم بر متر مربع) به صورت تصادفی به دو گروه تمرینی و کنترل تقسیم شدند. گروه تمرین ترکیبی1، تمرین مقاومتی دایره ای همراه با تمرین اینتروال هوازی (5-2 ست 4 دقیقهای، شدت 75-70 درصد حداکثر ضربان قلب) و گروه ترکیبی 2، تمرین مقاومتی دایره ای به همراه تمرین اینتروال شدید (13-8 ست یک دقیقهای، 95-85 درصد حداکثر ضربان قلب) را به مدت 12 هفته، اجرا کردند. سنجش متغیرهای آنتروپومتریک، اولتراسونوگرافی و نمونهگیری خونی قبل و بعد از مداخله انجام شد.نتایج: هر دو نوع تمرین ترکیبی باعث کاهش معنادار درصد چربی بدن شد (001/0>P). تمرین ترکیبی 1 باعث کاهش معنادار (008/0=P) و تمرین ترکیبی 2 باعث کاهش غیرمعنادار شدت استئاتوز کبدی نسبت به گروه کنترل شد (07/0=P). بین دو گروه تمرین ترکیبی و گروه کنترل در میزان IL-15 تفاوت معناداری وجود نداشت. در سایر شاخصهای آنتروپومتریکی و نیمرخ لیپیدی تفاوت معناداری بین گروهها مشاهده نشد.نتیجهگیری: با توجه به نتایج، هر دو نوع تمرین ترکیبی، تغییر معناداری در مقادیر IL-15 پلاسما و نیمرخ لیپیدی ایجاد نکرد، اما سبب بهبود در شدت استئاتوز و درصد چربی بدن در افراد چاق یا دارای اضافهوزن مستقل از کاهش وزن شد. بنابراین به نظر میرسد ترکیبی از تمرینات مقاومتی و اینتروال هوازی در تحقیق حاضر، احتمالا بتواند به عنوان یک درمان غیردارویی کمکی در کاهش شدت استئاتوز کبدی و بهبود بیماران کبد چرب مورد استفاده قرار گیرد.
Background & Purpose: Interleukin 15 (IL-15) is a cytokine that is known as an anabolic factor for skeletal muscle. However, Interleukin-15-mediated inflammation promotes non-alcoholic fatty liver disease. Today, the use of non-pharmacological adjuvant therapies is considered by health professionals. The purpose of this study was to investigate the effect of combined training with two different patterns on plasma IL-15 levels, severity of hepatic steatosis and lipid profile in obese or overweight women with fatty liver.Methodology: 33 women with fatty liver (age 43.45 ± 7.57 and Body Mass Index 32.84 ± 6) were randomly divided to training groups and control. Combined training group 1 performed circular resistance training with aerobic interval training (2-5 intervals of 4 minutes, intensity of 70-75% of maximum heart rate) and combined training 2 performed circular resistance training with high intensity interval training (8-13 intervals of 1 minutes, 85-95% maximum heart rate) for 12 weeks. Measurement of anthropometric variables, ultrasonography and blood sampling were performed before and after the intervention.Results: Both types of combined trainings significantly reduced body fat percentage (PConclusion: According to the results, it seems that a combination of resistance and aerobic interval training in the present study, can probably be used as an adjuvant non-pharmacological treatment to reduce the severity of hepatic steatosis and improve fatty liver patients.
Machine summary:
از طرفي، تمرين مقاومتي نيز ميتواند بر بهبود بيماري کبد چرب و نيمرخ ليپيدي موثر باشد (٢٠١٧ ,Badr &Attia, Ali, El-Sayed, El Batanony, )، بنابراين به منظور برخورداري هر چه بيشتر اثرات انواع مختلف تمرين هوازي و مقاومتي، و به منظور ايجاد تنوع در تمرين ، محققين از ترکيبي از تمرينات اينتروال - مقاومتي در مطالعه حاضر استفاده کرده و دو الگوي متفاوت از تمرين ترکيبي را مورد بررسي قرار دادند.
لذا هدف تحقيق حاضر، بررسي تاثير تمرين ترکيبي با دو الگوي متفاوت (مقاومتي دايره اي+ اينتروال هوازي و مقاومتي دايره اي+ اينتروال شديد) بر سطوح پلاسمايي سايتوکاين التهابي ١٥-IL، نيمرخ ليپيدي و شدت استئاتوز کبدي در افراد چاق يا داراي اضافه وزن مبتلا به کبد چرب و مقايسه اين دو الگوي تمريني در اين شاخص ها بود.
لذا نظر به اينکه شدت بيماري کبد چرب و درصد چربي بدن در اثر هر دو نوع تمرين ترکيبي در تحقيق حاضر کاهش يافته است ، احتمال ميرود عدم تغيير معنادار مقادير ١٥-IL پلاسمايي، نشان دهنده عدم پيشرفت بيماري و يا حتي بهبود بيماري در اين بيماران باشد.
از سويي ديگر در پژوهشي، عدم تغيير معنادار در درجه کبد را در اثر سه ماه تمرين هوازي (١٥-٦٠ دقيقه فعاليت روي دوچرخه کارسنج با ٦٥-٥٠% VOpeak٢) نشان داده شد(٢٠٠٨ ,Tarnopolsky &Devries, Samjoo, Hamadeh, ) که با نتايج مطالعه حاضر متناقض است که دليل اين تناقض را ميتوان شيوه تمريني متفاوت ، شدت تمرين کمتر و ابزار تشخيص محتواي چربي کبدي متفاوت (سي تي اسکن ) بيان کرد.