Abstract:
در این نوشتار بعد از تبیین دیدگاه ملاصدرا درباره رابطه نفس و بدن، با رویکرد تحلیلی- توصیفی به بررسی دیدگاه دیوید بوهم در فیزیک مدرن درباره نحوه ارتباط ذهن و مغز میپردازیم. ملاصدرا با استفاده از اصولی مانند حرکت جوهری نفس و جسمانیةالحدوثبودن آن، نحوه ارتباط نفس و بدن را روشن میکند. بوهم نیز برای تبیین دیدگاه علّی خویش از مفاهیمی مانند میدان پنهان کوانتومی، جهان هولوگرافیک و کلیت واحد عالم استفاده میبرد. همان طور که در نگاه ملاصدرا نفس و بدن مراتب متفاوتی از یک حقیقت واحدهاند، در نگاه بوهم، ذهن و ماده به عنوان دو ساحت متفاوت از یک کلّیّت واحد و فراگیر مطرح شدهاند. در فلسفه ملاصدرا تمام عالم خاکی میتواند حکم بدن نفس تکاملیافته انسان را داشته باشد و نفوس انبیا میتوانند بدون محدودیت در اشیا اثرگذار باشند؛ همچنانکه با توجه به ایدههای بوهم، امکان تأثیرات سریعتر از نور ذهن بر بدن انسان و اشیای خارجی قابل پذیرش است. علاوه بر وجود ابهاماتی در اندیشه متافیزیکی بوهم و نتایج آن، به نظر میرسد ذهنی که بوهم از آن سخن میگوید، تنها ساحتی متفاوت از بدن است -نه نفس مجرد فلسفی. اما مکانمند و زمانمندنبودن ذهن در میدان کوانتومی اصلاحشده بوهم که توسط آقایان جمالی و گلشنی ارائه شده است، میتواند در تبیین رابطه ذهن و مغز سودمند باشد و با درنظرگرفتن برخی ملاحظات همراستا با مبانی فکری ملاصدرا مطرح گردد
In this article, after explaining Mulla Sadra's view on the relationship between soul and body, we examine David Boehm's view in modern physics about the relationship between mind and brain with a descriptive-analytical approach. Using principles such as the substantial movement of the soul and its temporal occurrence, Mulla Sadra clarifies the relationship between the soul and the body. Boehm also uses concepts such as hidden quantum field, holographic world and the whole of the universe to explain his causal point of view. Just as in Mulla Sadra's view, the soul and body are different grades of a single reality, in Boehm's view, mind and matter are two different aspects of a single and comprehensive whole. In Mulla Sadra's philosophy, the entire earthly world can be known as the body of the evolved human soul, and the souls of the prophets can have an effect on things without limitations. Also, according to Boehm's ideas, the possibility of mental faster effects than light on the human body and external objects is acceptable. In addition to the existence of ambiguities in Boehm's metaphysical thought and its results, it seems that the mind that Boehm speaks of is only a different plane from the body - not a single philosophical soul. However, the non-spatiality and timelessness of the mind in the modified Boehm quantum field presented by Mr. Jamali and Mr. Golshani can be useful in explaining the relationship between the mind and the brain, and, regarding some considerations, it can be brought up in line with Mulla Sadra's intellectual foundations
Machine summary:
خاکي ميتواند حکم بدن نفس تکامل يافته انسان را داشته باشد و نفوس انبيا ميتوانند بدون محدوديت در اشيا اثرگذار باشند؛ همچنان کـه بـا توجـه بـه ايده هاي بوهم ، امکان تأثيرات سريع تر از نور ذهن بر بـدن انسـان و اشـياي خارجي قابل پذيرش است .
در فلسفه اسلامي، نفس يک پديده مادي نيسـت و از لحـاظ وجـودي مجـرد است ؛ هرچند در مقـام عمـل ، تـدبيرکننـده بـدن و وابسـته بـه وجـود آن اسـت (ملاصدرا، ١٤٣٠: ٨/ ١١-١٢)؛ لذا اين سؤال مطرح ميشود که نفس به عنـوان يـک جوهر مجرد که بدون وضع و محاذات است ، چگونه ميتواند با موجود مـادي و خصوصا بدن انساني ارتباط برقرار کـرده و حتـي در آن تصـرف کنـد؟ در زبـان امروزين ، مسئله ذهن و بدن با عنوان مسئله هوشياري و شعور١ شناخته ميشـود؛ يعني اينکه چگونه هوشياري از مغز نشئت ميگيرد؟ در ابتداي قرن بيستم و پس از مطرح شدن مباني فيزيک کوانتومي توسط بـور، هايزنبرگ و شرودينگر مفاهيم «واقعيت » و «عليت » مـورد ترديـد واقـع شـد.
ميداني هم کـه بـوهم آن را فـرض ميکند و بدون درنظرگرفتن فاصله در تمام جهان منشأ اثر است و البته نميتـوان از آن هيچ چيز دانست ، ربطي به تجرد و برائت از ماده ندارد؛ اما باور به موجبيت و پذيرش متغيرهاي (علت هاي) پنهان در نظريه کوانتومي بوهم سبب شده اسـت به طور کلي اين نظريه را کنار نگذاريم و بر پايه انجام برخي اصـلاحات در ايـن مدل ، برخي از مسائل تطبيقي بين فلسفه و فيزيک را مطرح کنيم .