Abstract:
آیات سهگانهٔ سورۀ نساء متکفل تشریع تفصیلی احکام ارث است. پیشینهشناسی ارث در فضای نزول، در فهم این آیات، نقشی مهم دارد. در عرف عرب قبل از اسلام، مردانی که مستقیم یا بهواسطهٔ مردانی دیگر با متوفا نسبتِ خونی داشتند، وارثان وی بودند و خویشاوند نزدیکتر، دورتر را محروم میکرد. آیات ارث در چنین فضایی نزول یافت؛ با این هدف که، برای فاقدان بهره از ارث، سهمی تعیین شود؛ بدینترتیب، قرآن قانون ارث را در دفتری سپید و نانوشته ننگاشته است؛ بلکه ساختاری عرفی بر مسائل ارث حاکم بوده و قیود اصلاحی قرآن، ناظر بدان پیشزمینه است. این پیشینۀ فرهنگی آشکار میسازد که از چه رو در آیات ارث، برخی خویشان، کسرهای معینی از ترکه دارند و برخی دیگر کسر معینی ندارند. از دیگر سو، اختصاص کسرهایی از ترکه برای فاقدان ارث در عرف پیشین، به امکان محرومیت وارثان فاقد کسر و نیز فزونی جمع کسرها بر عدد یک منتهی شده است. به نظر می رسد برای حل این چالشها بایستی به جای نسبتسنجی سهام وارثان با ترکه، نسبت سهام آنان با یکدیگر را معیار قرار داد.
The threefold verses of Surah ʾAl-Nisa provide a detailed legislative framework for the laws of inheritance. In understanding these verses, it is important to have an understanding of the history of inheritance as well. In the tradition of Arabs before the advancement of Islam, men who were blood relatives of the deceased directly or via other men, were considered his/her heirs. Closer relatives would deprive more distant ones of their inheritance rights. Inheritance verses were revealed in such a context, with the purpose of determining a share for those who were deprived of inheritance. Therefore, the Quran has not written the rules of inheritance in vacuum, but rather in accordance with the existing norms and as corrective measures. This cultural background reveals the reason why some relatives have specific shares of the inheritance while others do not have that. On the other hand, the allocation of certain shares from the inheritance to non-heir members in the pre-Islamic custom could lead to the deprivation of those without a share or the excess sum of shares beyond each other. It seems that in order to solve these challenges, one should use the proportion of the heir’s shares in comparison with each other instead of proportioning the shares of heirs to estate.
Machine summary:
شيوءه تشريع مزبور، ايـن پرسـش را بـه دنبـال دارد که از چه رو، اگر فرزندان فقط پسر باشند، کسر مشخصي از ميراث براي آنان تعيين نشده است اما اگر همگي دختر باشند، کسرهايي معين دارند؟ به همين سان ، چرا آيه ء ١٧٦ نساء براي خواهران ميت ، کسرهايي از ترکه را مقرر ميکند اما براي برادران ، کسري تعيين نميکند؟ همچنين آيه ء ١١ نساء مقرر ميدارد که اگر متوفـا فرزنـدي نداشـت ، سـهم مـادر او، يک سوم است .
ممکن است اشکال شود که براي وارث شدن دختران ، بيان همـان گـزارءه «للـذکر مث˓ـل حـظ ا˓لأ˓نثيـ˓ين » (سهم پسر، معادل سهم دو دختر است )، کفايت ميکند، چرا قرآن به ذکر ايـن قاعـده اکتفـا نکـرده و بـراي ميراث دختران تنها، کسرهايي معين را بيان کرده است ؟ ِ بر طبق مباني اهل سنت ميتوان پاسخ داد که در فضاي نزول ، خويشان مذکر متوفا -با مراعات مراتب - وارثان او بودند و قرآن بر آن نيست که ساختار پيشين ارث را از ميان بردارد، بلکـه تنهـا درصـدد تعـديل آن ِ ِ برآمده است .
چرا در اين موضع براي برادر، کسري معين از ميراث تعيين شده است ، با آنکه عـرف پيشاقرآني نيز وي را وارث ميشمرد؟ اين پرسش در صورتي مطرح ميشود که برادر -در آيه ء ١٢ نساء- به برادر مادري اختصاص نيابـد، امـا ِ اگر به برادر مادري تفسير شود، پرسش فوق منتفي مي شود؛ زيرا برادر مادري به دليل انتسابش از طريق يـک ِ مؤنث به متوفا، در زمرءه عصبه ء او قرار نميگرفت و نميتوانست وارث وي شود.