Abstract:
آقای نوری علا در مقالهای با عنوان «ریشههای دشمنی اسلام با ایران» معتقد است که: از لحاظ ضوابط سنتی، بنی امیه کاروان داری را دون شأن
اشرافیت مکه میدانستند و با توجه به اینکه دستنشانده شاهان ایران بودند، از همکاری با رومیان در هراس بودند. این نویسنده، کعبه را بتخانه معرفی کرده
و مراسم حج را طواف به دور بتخانه میداند. وی معتقد است که با مرگ عبد مناف، پردهداری کعبه به بنیامیه رسید و در نتیجه ثروتمند گشتند و بنیهاشم
هیچگونه سمتی در کعبه به دست نیاوردند و لذا فقیر شدند و به کار چوپانی و... پرداختند.
Machine summary:
"وی معتقد است که با مرگ عبد مناف، پردهداری کعبه به بنیامیه رسید و در نتیجه ثروتمند گشتند و بنیهاشم هیچگونه سمتی در کعبه به دست نیاوردند و لذا فقیر شدند و به کار چوپانی و...
احادیث میگویند که خدیجه بلافاصله از این خبر استقبال میکند و نخستین کس میشود که به اسلام (که معلوم نیست در آن روز چه معنایی میتوانسته داشته باشد، چرا که تازه بیش از آن دو سه آیههای نخستین چیزی بر محمد نازل نشده بود) میگرود و بعد از او هم پسر عموی پیامبر ـ علی پسر ابوطالب ـ که ده ساله است پیامبری او را میپذیرد.
آیا اشراف مکه در این ماجرا به وجود توطئهای رومی ظنین شده بودند و در عین حال فکر میکردند خاندان بنیهاشم، با اعلام پیامبری یکی از اعضای خود، قصد دارد رشته امور را از دست آنها بگیرد؟ هر چه بود چنین شد که به زودی دودمان و خانواده محمد و معدودی از مکیان که به پیامبری او ایمان آورده بودند به محلی خارج از مکه به نام «شعب ابوطالب» تبعید میشوند و اجازه رفت و آمد به مکه از آنان سلب میگردد.
نویسنده ادعا کرده است که بنی امیه، کاروانداری برای تاجران رومی را دونشأن اشرافیت مکه میدانستند، اما خاندانهای دیگر از جمله خاندان خدیجه و خاندان بنیهاشم به کار کاروانداری برای رومیان، مشغول شدند.
ش، جلد اول، ص 414 و 415 و سیره حلبی، ج 1، ص 23 مطلب نیز برخلاف تمام مسلمات و قعطیات تاریخی است؛ زیرا صفاتی که عرب جاهلی برای «الله» به کار بردهاند، نشان میدهد که «الله» در باور آنها موجودی مادی و دستساز نیست."