Abstract:
مبحث معرفت لازم و کافی در دین جنبههای گوناگونی دارد:1.کافی نبودن ظن و اعتبار نداشتن آن در حوزهء اصول اعتقادی؛2.لزوم دستیابی به علم در این زمینه؛3.اعتبار داشتن یا نداشتن معرفت تقلیدی در این زمینه؛4.معنای علم و معرفت لازم.گرچه اندیشمندان مسلمان،به ویژه متکلمان و اصولدانان،به سه امر اول پرداختهاند،از مسئله اخیر غفلت ورزیده یا پاسخ آن را روشن تلقی کردهاند.در هرصورت،مسئله اعتبار معرفت ظنی در حوزههای مختلف دین،به ویژه در بخش عقاید،از گذشتهای بسیار دور،حتی در عصر شیخ الطائفه ابو جعفر طوسی(460 ق) نیز بررسی شده است.در میان متأخران،پژوهشهای محقق قمی(1231 ق)و شیخ انصاری(1281 ق).در خور توجه بیشتری است.حل این مسئله با نگاهی درون دینی به مبحث معرفت لازم و کافی در دین،که موضوعی معرفتشناختی با نگاهی برون دینی است،کمک شایانی خواهد کرد.از این رو،نخست نگاهی گذرا به دیدگاههای مطرح شده در این مسئله میافکنیم،سپس به بررسی و ارزیابی ادله آنها میپردازیم.
Machine summary:
"اما آیا به راستی استدلال یاد شده به چنین نتیجهای میانجامد؟چرا یقین بالمعنی الاعم و علم متعارف نتوانند مرجح باشند؛به ویژه با توجه به این حقیقت که دستیابی به معرفت یقینی بالمعنی الاخص در برخی از اصول اعتقادی ممکن نیست؟ افزون بر آن،میتوان گفت:انسان با دستیابی به حجت به نفع دیدگاهی در یک مسئله اعتقادی،در واقع به مرجح دست یافته است.
بدینروی،ظن تقلیدی همچون ظن غیر تقلیدی یا ظنی که از راه دلیل به دست میآید،در حوزهء عقاید معتبر نیست و نمیتوان بدان استناد جست،ولی آیا میتوان به علم تقلیدی یا علمی که از راه تقلید حاصل میشود استناد جست؟آیا چنین معرفتی معتبر است؟چون این مسئله خود بحث مستقلی را میطلبد در ادامه به طور گذرا بدان خواهیم پرداخت.
1 افزون بر این پرسش که آیا ادله لفظی یا متون،مفید یقین و علم هستند،چه بسا پرسشهای دیگری نیز درباره کافی نبودن ظن در حوزهء عقاید مطرح شود؛از جمله آنکه مردم در زمان پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم و امامان معصوم علیهم السلام چگونه ایمان میآوردند؟آیا اولیای دین درباره چگونگی ایمان آوردن آنها و استدلالی که برای حقانیت آموزههای اعتقادی اقامه میکردند از آنها میپرسیدند؟آیا سلمان،ابو ذر،مقداد،عمار یاسر،اویس و دیگران یاران سر پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله و سلم و امامان معصوم علیهم السلام،که ایمانی کامل داشتند،با اصطلاحات فنی دانشهایی همچون کلام و فلسفه آشنا بودند؟افزون بر این،چرا دستیابی به معرفت تنها به استدلال مستند میشود و راههای دیگر معرفت همچون شهود و مکاشفه،الهام،تعلیم از معصوم یا تقلید از معصوم نادیده گرفته میشود؟افزون بر آن، پرداختن به کلام و این گونه مباحث بدعت است و بدعت در دین ممنوع است؛نه تنها پرداختن به آنها رجحانی ندارد،بلکه شرعا بدعت،قبیح و حرام است."