Abstract:
شواهد متعددی بر فطری بودن احساس دینی ـ عرفانی ذکر میشود و با تفکیکاحساس مذهبی از محتویات مذهبی، بر اساس و محوری بودن احساس مذهبی تاکید میشود.
Machine summary:
"چکیده: الف) فرضیه فطری بودن احساس دینی ـ عرفانی فرضیه ما در این مقاله این است که نه تنها انسان علاوه بر بعد طبیعی و مادی، حایز وجهیمعنوی، فراحسی و فراذهنی است، بلکه احساسات روحانی و تجارب عرفانی نوع بشر،مانند بعضی کششها و علایق، ذاتی، طبیعی، غریزی و به اصطلاح فطری است.
ب) کنشها و واکنشهای بین انسان و دین اگر نتیجهگیری بالا قابلقبول و قانع کننده باشد، و اصل کشش طبیعی انسان با عوالم ماوراءطبیعت، به مثابه نیرویی نهفته در ذات همه افراد بشر، معقول واقع شود، آنگاه باید به مسئلهادیان به عنوان یکی از «دستگاهها» (سیستمها) ی بیرونی و عینی که برای پاسخگویی به اینکششها در عالم خارج وجود و حضور دارند، بپردازیم.
به عقیده ما، علت وجودی همه ادیان و مذاهب یکی است؛ یعنی دینورزی ذاتی انسان، وپاسخگویی به همان احساس ماوراء طبیعی منبسط و سیال نوع بشر است.
اینکه ما میگوییم دینورزی یا جاذبه دیانت و اعتقاد به عوالم روحی و ماوراء طبیعی،فطری انسان است، به این معنی نیست که عقاید مذهبی خاص و اعتقادات دینی معینی، ازسنخ حقوق طبیعی و مستقلات عقلیه، در انسان مفطور باشد.
لذا،وجه مشترک بین ادیان، تنها همان کشش روحی و قلبی انسان به عوالم معنوی و روحانیاست و جز دینورزی در، میان این همه تقسیمات افقی و عمودی تفکرات و اعتقادات دینیو مذهبی، اشتراک دیگری وجود ندارد.
این سخن اولا، با گفته قبلی خود ایشان منافات دارد که«اعتقاد به نجات بین اسلام و مسیحیت با اعتقاد به فنا و بقا بین هندوها و بین مسلمانان، تفاوت اساسی و جوهری دارد»؛ چرا که با تفاوت در عقاید و جهتگیریهای ذهنی وروحی، مسلما آثار رفتار و آیینها نیز در حیات فردی و اجتماعی انسان متفاوت خواهدبود."