Abstract:
در زمینهء نظریه شناسایی،در میان متقدمان بلافصلکانت،لایبنیتس و هیوم به مسألهء«عینیت»پاسخهایی هرچند متفاوت داده بودند که در شکلگیری نظرات فلسفی بعدی،سخت مؤثر افتادند. کانت با این نظر که هر دو فلسفهء عقلگرایی و تجربهگرایی در نتیجه گیریهای کلی و فلسفی خود بر خطا هستند؛سعی داشت تبیینی از روش فلسفی ارائه دهد که در ضمن اینکه شامل حقایق صحیح هر دو جریان فکری باشد؛در عین حال از خطاهای آن دو نیز دور باشد.لایب نیتس معتقد بود که فاهمه شامل برخی اصول فکری است که حقیقت آنها بطور شهودی درک میشود و اصول موضوعه را تشکیل میدهندو از طریق آنهاست که میتوان توصیف کاملی را از جهان به دست آورد.این اصول ضرورتا حقیقت دارند و برای تصدیق نمودنشان،نیازی به تجربه نیست.از سوی دیگر هیوم امکان حصول معرفت از طریق عقل را انکار کرده و به دست میآیند.کانت میخواست به مسألهء معرفت عینی پاسخی دهد که نه به مطلقیت لایب نیتس و نه به ذهنیت هیوم باشد.در واقع تحقیق در این زمینه که مسائل مربوط به عینیت و ضرورت علی،در نهایت به هم مربوطند،کانت را به سوی چشمانداز«نقد خرد ناب»رهنمون گردید و در روشنگری خطاهای فکری هیوم متوجه لغزشهای فلسفی لایبنیتس شد،کانت،نظریهء نوینی در زمینهء ذهن انسان عرضه نموده که،به اعتقاد او،برای توجیه افعال ذهن انسان کافیست.کانت معتقد است که ذهن انسان دارای سه قوهء اصلی احساس،شناخت و اراده است و هریک از آنها به یکی از سه نقادی وی اختصاص یافته است.
Machine summary:
"کانت با این نظر که هر دو فلسفۀ عقلگرایی و تجربهگرایی در نتیجه گیریهای کلی و فلسفی خود بر خطا هستند؛سعی داشت تبیینی از روش فلسفی ارائه دهد که در ضمن اینکه شامل حقایق صحیح هر دو جریان فکری باشد؛در عین حال از خطاهای آن دو نیز دور باشد.
لایب نیتس معتقد بود که فاهمه شامل برخی اصول فکری است که حقیقت آنها بطور شهودی درک میشود و اصول موضوعه را تشکیل میدهندو از طریق آنهاست که میتوان توصیف کاملی را از جهان به دست آورد.
کانت با این اعتقاد که هر دو فلسفه در نتیجهگیریهای خود بر خطا هستند سعی داشت تبیینی از روش فلسفی ارائه دهد که حقایق هر دو جریان فکری را شامل بوده و در عین حال از خطاهای آن دو دور باشد.
از این نظر لایبنیتس تصویر خود از جهان را بدون در نظر گرفتن شخص ناظر و با تکیه بر دو قانون بنیادی عقل یعنی اصل امتناع تناقض21 (یک قضیه و نقیض آن هر دو نمیتوانند صادق باشند)و اصل دلیل کافی22 (چیزی که توجیه و توضیح کافی نداشته باشد واقعی نیست)ارائه میدهد.
بنابر این نخستین پرسش کل نظام فلسفی این است که«چگونه معرفت ماتقدم ترکیبی امکان دارد؟»یا به عبارت دیگر«چگونه من میتوانم جهان را از طریق ادراک وجدانی44 محض و بدون توسل به تجربه بشناسم؟»کانت معتقد است که هیچ توجیهی از معرفت ماتقدم که عین معلوم از نظر فاعل شناسایی را مدنظر نگیرد؛ نمیتواند وجود داشته باشد."