«ظرایف» - Journal ارمغان Literature and art

"(باز هم آثار ادبای کنونی چارمحال) هرکه را با سر زلف تو سروکار افتد روزگارش بسیاهی چو شب تار افتد گلرخ سر و فدا گربگلستان گذری‌ سر و پا در گل و گل خوارتر از خار افتد خسرو از آنلب شیرین چو شکر خنده کنی‌ -شهد شکر شکنی قند ز بازار افتد گر بدین شیوه دل از خلق خدا خواهیبرد کاربر عارف و عامی همه دشوار افتد موبمو شرح پریشانی دل گویم باز گر شبی بر کفم آن طره طرار افتد هرکه شد کاشف اسرار نهان در ره عشق‌ همچو منصور گذارش بسرد دار افتد با هزاران ادب ای پیک نسیم سحری‌ چون گذارت بسیو محمل دلدار افتد کو چنان آتشی افروخت بدل هجرانت‌ که بتن شعله‌اش از آه شرر بار افتد شعر شیرین تو بازر بنویسند دبیر گر قبول نظر آن بت عیار افتد دبیر اجلال ابراهیم چارمحالی آقای دبیر اجلال-از ادبای چارمحال و مسقط الرأس وی‌ قریهء(جالشتر)میباشد فعلا چون اطلاع کامل از حالات او در دستنیست در آتیه مشروحا امید نگارش میرود."