Abstract:
«نامور نامهی شهریار»در نگاه نخست،آیین شهریاری و جهانداری شاهان گذشتههای دور ایران است.راهکارهای سیاسی آنان همراه با رهنمونیهای آیینی و هماهنگی شاه و مردم-که در نماد رستم نمایان میگردد-انگیزهای نیرومند برای پژوهش در زمینهی سیاسی شاهنامه است.همچنین«بوستان»سعدی که سراسر حکمت عملی و شبکهای از روابط ساده و پیچیدهی انسانهاست،با«عدل و رأی و تدبیر»آغاز میشود تا چگونگی نظم دادن به ملکی پریشان را به میانجیگری فرمانروایی با سیاست و داد نشان دهد.در این مقاله به مؤلفههای فکری و سیاسی این دو شاهکار ادب فارسی در سنجشی تطبیقی پرداخته شده است.
Machine summary:
"افزون بر این،سعدی بارها آه دل ستمدیده را آتشی میخواند که«درمیگیرد»و از آنجا که«از هیچ دلی نیست که راهی به خدا نیست»،به شاه وجود یزدان دادگری را-که نسبت به آه دل بندهاش بیاعتنا نیست-گوشزد میکند: نخفته است مظلوم از آهش بترس ز دود دل صبحگاهش بترس نترسی که پاک اندرونی شبی بر آرد ز سوز جگر یا ربی؟ (کلیات،ص 222) کوتاه سخن،در شاهنامه بارها نیایشهای پیدرپی شاهان را مییابیم که نه از بیم،که از اوج عشق و باور ستودنی بودن یزدان به زبان میآید و در هر کاری،جهانآفرین را یاد میآورند و میخوانند و از او یاری میجویند و اگر پایگاهی والا نزد ایزد دارند،بیش از آنکه در گرو رفتارشان با مردم باشد،به دلیل شخصیت،بینش توحیدی و منشی است که سرچشمهی خوبیهاست،بی آنکه چشمداشتی را بجویند؛درحالیکه نگاه سعدی به این اوج و ارز داشتن فرمانروا نزد پروردگار در بیتی گنجانده است: از آن پیش حق پایگاهش قوی است که دست ضعیفان به جاهش قوی است (کلیات،ص 591) 2-دینداری و دینپروری مسألهی مهم دیگری که در بینش سیاسی فردوسی،و یا به تعبیر دیگر ذهنیت ایرانی-به چشم میآید،دینداری پادشاهان است؛نه بدین معنا که دین را در کار شهریاری بیامیزد و پدیدهی شهریار دینی یا دین شهریاری را بیافریند؛بلکه به این مفهوم که شاه در کنار پادشاهی،از مسائل دینی و فردی خود بیخبر نماند."