Abstract:
جلال الدین محمد مولوی در مثنوی از ظرف قصه برای بیان تعالیم عالی عرفانی استفاده کرده است.مأخذ بعضی از این داستانهای تعلیمی،آثار عطار نیشابوری میباشد که مولانا از دوران کودکی خود با او آشنایی داشته و ماجرای ملاقات با او در نیشابور و تقدیم کتاب اسرارنامهء عطار به مولوی مشهور است.در این مقاله کوشش شده تا برخی از داستانهای مثنوی را که به نوعی با آثار عرفانی عطار در ارتباطند و از آنها بهره گرفتهاند و یا به صورت مستقیم و یا غیرمستقیم از آنها اقتباس شدهاند معرفی کنیم.
Machine summary:
"(مولوی،4131:67) این داستان را عطار در"اسرارنامه"چنین بیان کرده است:حکیم هند سوی شهر چین شد به قصر شاه ترکستان زمین شد
شیخ عطار این حکایت را در"اسرارنامه"چنین سروده است:یکی شاگرد احول داشت استاد مگر شاگرد را جایی فرستاد
شیخ عطار این داستان را به شیوهء دیگر بیان نموده است:مگر باز سپیدشاه برخاست بشد تا خانهء آن پیر زن راست
شیخ عطار این را در"اسرارنامه"چنین به نظم درآورده است:یکی پشه شکایت داشت از باد به نزد یک سلیمان شد به فریاد
شیخ عطار در منطق الطیر این داستان را چنین آغاز کرده است:در خراسان بود دولت بر مزید زانکه پیدا شد خراسان را عمید
کی اشارت کرده بود"،در دفتر ششم بیان شده است و با این بیت آغاز میگردد:عاشقی بودست در ایام پیش پاسبان عهد اندر عهد خویش
شیخ عطار در منطق الطیر این داستان را چنین به نظم درآورده است:خورد بر یک جایگه روزی بلال بر تن باریک صد چوب و دوال
(عطار،6531:531) مولانا از مصیبتنامهء شیخ عطار نیز تقریبا در شش داستان استفاده کرده است.
این داستان را شیخ عطار در مصیبتنامه چنین به نظم درآورده است:گفت هارون،عشق مجنون میشنود آن هوس او را چو مجنون درربود
(مولوی،4131:619) عطار این داستان را در مصیبتنامه چنین سروده است:داشتی در راه ایاز سیم بر خانهای هر روز بگشادیش در
این داستان را عطار در مصیبتنامه چنین بیان کرده است:بود آن اعرابی بیتوشهای یافته در شوره جایی گوشهای
که در دفتر دوم آمده است و با این ابیات شروع میشود:سوی مکه شیخ امت با یزید از برای حج و عمره میدوید "