"دو شعر از حسین اکبری (به تصویر صفحه مراجعه شود) بهانه!
به زمان،زمان موعود دعای نیمهشبها به غروب استغاثه،تو ترنم جوابی تو به بازوان فرهاد،به تیشههای آخر همه قوتی،غروری،همهی توان و تابی اگر از زبان شعرم،سخنان ناب دارم تو بهانهای،بهانه،...
تو دلیل شعر نابی!
تو دلیل شعر نابی!
؟ اگر پایان راهی را که میپوئیم،میدانیم و میدانیم...
میکاهد از این راه...
میان کوچه باغی این چنین زیبا چرا آواز شادی،شعر سرمستی،نمیخوانیم؟"