"سقفی خواهد جست شیدا دیانی (به تصویر صفحه مراجعه شود) رگهایم را خون نیست که میگردد؛ زهر آبیست که بر جداره زنگار میبندد.
همچون خونی که داشتهام و خشکاندهاند؛ سینهای که نام تو پودش بود و اکنون دریده است؛ و عشقی که زینپس یتیم و سرگردان سقفی خواهد جست.
هستیام را هیچ برای پیشکش نمانده است؛ مگر لبخندی که خود فرویش میخورم؛ دشنه به دستت نمیدهم.
10 اکتبر 2006 (به تصویر صفحه مراجعه شود)"